گنجور

شمارهٔ ۸۵۵

آنروز که از خواب عدم دیده گشودیم
جز دوست ندیدیم و دگر باره غنودیم
بیدار دل آن کاو که بیاد تو کند خواب
ما چشم بغوغای رقیب از چه گشودیم
سرگشته چو گوئیم از آن در خم چوگان
کز روز ازل گوی زمیدان بربودیم
از رهزنی دیو طبیعت بود عاری
بر خاک در میکده گر جبهه نسودیم
زین آمدن و رفتن ما تا چه اثر ماند
رفتیم چو از دایره گوئی که نبودیم
ما همچو حبابیم در این قلزم مواج
یعنی همگی فرع بر آن اصل وجودیم
جامی بده ای ساقی مستان که بمستی
گوئیم کیانیم و که هستیم و که بودیم
خاریم از آن گلشن انباشته از گل
در آتش افروخته طور چو دودیم
در آئینه دل بجز از عین علی نیست
آشفته تو هشدار که در عین شهودیم
ما غیر بدی هیچ نکردیم ولیکن
از هر طرفی وصف عطای تو شنودیم
سرمایه نداریم جز امید بعفوت
خورسند به این توشه نه از آنچه درودیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنروز که از خواب عدم دیده گشودیم
جز دوست ندیدیم و دگر باره غنودیم
هوش مصنوعی: در آن روز که از خواب ناچیزی بیدار شدیم، جز دوست چیزی ندیدیم و دوباره به آرامش بازگشتیم.
بیدار دل آن کاو که بیاد تو کند خواب
ما چشم بغوغای رقیب از چه گشودیم
هوش مصنوعی: دل بیدار کسی است که در خوابش فقط تو را به یاد می‌آورد. ما چرا چشم‌مان را به جنجال رقیب باز کردیم؟
سرگشته چو گوئیم از آن در خم چوگان
کز روز ازل گوی زمیدان بربودیم
هوش مصنوعی: وقتی در دنیای پر پیچ و خم زندگی سرگردان می‌شویم، به یاد می‌آوریم که از آغاز جهان چه سرنوشتی را در پی داشته‌ایم و چه چالش‌هایی را تجربه کرده‌ایم. در واقع، ما در این میدان زندگی گوی گذر زمان را از دست داده‌ایم.
از رهزنی دیو طبیعت بود عاری
بر خاک در میکده گر جبهه نسودیم
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که در دنیای طبیعی و زمینی، انسان‌ها از بدی‌ها و مشکلات آن مصون نیستند. حتی در مکانی که به نوعی عرفانی و معنوی مانند میکده (معبد) قرار دارد، انسان‌ها ممکن است دچار مشکلات و چالش‌های زندگی شوند. در واقع، شخصیت انسان به گونه‌ای در معرض آسیب‌ها و فتنه‌های دنیاست، حتی در فضاهایی که به نظر می‌رسد مقدس و امن هستند.
زین آمدن و رفتن ما تا چه اثر ماند
رفتیم چو از دایره گوئی که نبودیم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رفت و آمدهای ما در زندگی چه تأثیری به جا می‌گذارد. وقتی از دایره وجود خارج شویم، به نوعی می‌توان گفت که در واقعیت هیچگاه وجود نداشته‌ایم. به بیان دیگر، زندگی ما ممکن است گذرا و بی‌اثر باشد و در نهایت به سادگی از یادها خواهد رفت.
ما همچو حبابیم در این قلزم مواج
یعنی همگی فرع بر آن اصل وجودیم
هوش مصنوعی: ما مانند حباب‌هایی هستیم که در این دریا و موج‌های پر جنب و جوش وجود داریم، یعنی همه ما به نوعی وابسته به آن وجود اصلی هستیم.
جامی بده ای ساقی مستان که بمستی
گوئیم کیانیم و که هستیم و که بودیم
هوش مصنوعی: ساقی، برای ما جامی بریز تا در حال مستی به یاد بیاوریم که چه کسانی هستیم و در گذشته چه بوده‌ایم.
خاریم از آن گلشن انباشته از گل
در آتش افروخته طور چو دودیم
هوش مصنوعی: ما مثل یک خار در آن باغ پر از گل هستیم که در آتش سوخته شده، مانند دود پراکنده‌ایم.
در آئینه دل بجز از عین علی نیست
آشفته تو هشدار که در عین شهودیم
هوش مصنوعی: در دل هیچ چیزی جز صفات و ویژگی‌های علی وجود ندارد. ای نگران و آشفته، هوشیار باش که ما در حال تجربه و مشاهده حقیقت هستیم.
ما غیر بدی هیچ نکردیم ولیکن
از هر طرفی وصف عطای تو شنودیم
هوش مصنوعی: ما هیچ کار بدی انجام ندادیم، اما در هر جا فقط از بزرگی و بخشش تو شنیدیم.
سرمایه نداریم جز امید بعفوت
خورسند به این توشه نه از آنچه درودیم
هوش مصنوعی: ما تنها سرمایه‌مان امید و خوش‌بینی به آینده است و این امید برای ما از هر چیزی که جمع کرده‌ایم، ارزشمندتر است.