گنجور

شمارهٔ ۸۵۴

به جانت ای جوان کز جان خویشت دوست‌تر دارم
نپنداری که سر با تیغ از پای تو بردارم
من ای شیرین‌پسر رو از تو بردارم غلط حاشا
به رنج باد زن سازم که سودای شکر دارم
مرا منع نظر ناصِح مکن از منظرِ خوبان
که من این دین و دل را وقف بر تیر نظر دارم
اگرچه صد خطر اندر بیابان حجاز آمد
به شوق طوف کعبه زآن خطرها کی حذر دارم
خبر از من چه می‌گیری که در هجرش چه‌ها دیدی
که من مستغرق اویم کجا از خود خبر دارم
تو خفته شب همه شب سرخوش اندر بستر راحت
به بالینت چو شمع آتش به جان من تا سحر دارم
چو با موی میانت دست خود خواهم کمر سازم
همه شب با خیال خویش دستی در کمر دارم
تو خورشید جهان‌تابی و بر هرجای می‌تابی
منم حربا کجا غیر از تو خورشید دگر دارم
مزن دستم به دل ترسم بسوزد آستین تو
که همچون سنگ آتش‌زن شررها در جگر دارم
مکن وحشی‌غزالم دوری از من رحم کن بر خود
که از آه سحر بس تیرهای کارگر دارم
گره شد در دلم آهی که گر آید برون ناگه
ز تأثیرش همه کون و مکان از جای بردارم
بزن تو نوبت صلح و بِنِهْ جنگ و جَدَل یک سو
که بهر دادخواهی رو به شاه دادگر دارم
امیر مشرق و مغرب علی ابن ابیطالب
که پیش تیغ فتنه از ولای او سپر دارم
نخواهم خفتن آشفته ز سودای سر زلفش
که شب از خار مژگان بر دو دیده نیشتر دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جانت ای جوان کز جان خویشت دوست‌تر دارم
نپنداری که سر با تیغ از پای تو بردارم
هوش مصنوعی: ای جوان، بدان که من تو را بیشتر از خودم دوست دارم و هیچ‌وقت فکر نکن که ممکن است با تیغ، سرت را از بدنت جدا کنم.
من ای شیرین‌پسر رو از تو بردارم غلط حاشا
به رنج باد زن سازم که سودای شکر دارم
هوش مصنوعی: من از تو دور شوم، هرگز چنین چیزی را نمی‌پذیرم؛ حتی اگر سختی و رنجی هم به من برسد، من همچنان به عشق خود که شیرینی دارد، ادامه می‌دهم.
مرا منع نظر ناصِح مکن از منظرِ خوبان
که من این دین و دل را وقف بر تیر نظر دارم
هوش مصنوعی: خواهش می‌کنم مرا از نگاه کردن به زیبایی‌ها منع نکن، زیرا من زندگی و احساسم را برای دیدن و دل‌باختن به آن زیبایی‌ها وقف کرده‌ام.
اگرچه صد خطر اندر بیابان حجاز آمد
به شوق طوف کعبه زآن خطرها کی حذر دارم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در بیابان حجاز صدها خطر وجود دارد، به خاطر اشتیاقی که برای رفتن به کعبه دارم، از این خطرات هیچ هراسی ندارم.
خبر از من چه می‌گیری که در هجرش چه‌ها دیدی
که من مستغرق اویم کجا از خود خبر دارم
هوش مصنوعی: چرا از حال من سوال می‌کنی، وقتی خودت می‌دانی در غیبت او چه رنج‌ها و دردها کشیده‌ام؟ من آن‌قدر در عشق او غرق شده‌ام که دیگر هیچ خبری از خودم ندارم.
تو خفته شب همه شب سرخوش اندر بستر راحت
به بالینت چو شمع آتش به جان من تا سحر دارم
هوش مصنوعی: تو هر شب در خواب و آرامی و در راحتی به سر می‌بری، در حالی که من همچون شمعی در حال سوختن و آتش گرفتن هستم و تا سحرگاه از چیزی جز عشق تو نمی‌توانم بی‌خبر باشم.
چو با موی میانت دست خود خواهم کمر سازم
همه شب با خیال خویش دستی در کمر دارم
هوش مصنوعی: وقتی که با موی تو در دلم به فکر ساختن کمر خودم هستم، شب‌ها با خیال تو همیشه دستی در کمر دارم.
تو خورشید جهان‌تابی و بر هرجای می‌تابی
منم حربا کجا غیر از تو خورشید دگر دارم
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید درخشان و تابان هستی که در هر جایی می‌تابی و من در این دنیا جز تو هیچ نوری ندارم.
مزن دستم به دل ترسم بسوزد آستین تو
که همچون سنگ آتش‌زن شررها در جگر دارم
هوش مصنوعی: به خودم اجازه نمی‌دهم که دستم را به دل بزنم، زیرا از این می‌ترسم که آستین تو بسوزد. من در درون خود، آتش و احساسات زیادی دارم که مانند شرری در جگر می‌سوزند.
مکن وحشی‌غزالم دوری از من رحم کن بر خود
که از آه سحر بس تیرهای کارگر دارم
هوش مصنوعی: هرگز دوری نکن ای جان، با این حال بر خود رحم کن؛ زیرا من در دل شب، با ناله‌هایم تیرهای زیادی به سوی تو پرتاب کردم.
گره شد در دلم آهی که گر آید برون ناگه
ز تأثیرش همه کون و مکان از جای بردارم
هوش مصنوعی: در دل من غمی بسته شده است که اگر ناگهان از آن خارج شود، تمام هستی و جهان را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد و همه چیز را از جای خود برخواهد داشت.
بزن تو نوبت صلح و بِنِهْ جنگ و جَدَل یک سو
که بهر دادخواهی رو به شاه دادگر دارم
هوش مصنوعی: بهتر است که به جای جنگ و دعوا، به صلح و آرامش بپردازیم، زیرا من برای درخواست عدالت و رسیدگی به مشکلاتم به سمت پادشاهی عادل رو آورده‌ام.
امیر مشرق و مغرب علی ابن ابیطالب
که پیش تیغ فتنه از ولای او سپر دارم
هوش مصنوعی: علی ابن ابی‌طالب، حاکم شرق و غرب، کسی است که من به خاطر او در برابر سختی‌ها و چالش‌ها از خودم دفاع می‌کنم.
نخواهم خفتن آشفته ز سودای سر زلفش
که شب از خار مژگان بر دو دیده نیشتر دارم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم در حالی بیدار بمانم که به خاطر فکر کردن به موهای او اذیت شوم، زیرا شبانه‌روز با غم و حسرت از اشک‌های چشمانم رنج می‌برم.