گنجور

شمارهٔ ۸۵۲

من زفعل زشت خود ای همدمان مستوحشم
خرقه آلوده دارم مستحق آتشم
شرم میدارم زشیخ خانقاه و برهمن
نه مسلمانم نه گبرم زین سبب مستوحشم
رحمی ایدست خدا پیر طریقت از کرم
وارهانم چون اسیر دام نفس سرکشم
نیست جز جهل مرکب در وجودم ایدریغ
میزنم لاف خردمندی که اهل دانشم
گر بپاداش عمل در دوزخم خواهند برد
اهل دوزخ در فغانند از نفیر موحشم
ای طبیب درد پنهان ای علی مرتضی
تو مسیحی من زسودا عمرها شد ناخوشم
شاید ار صید مراد آشفته نخجیرم شود
نیست جز تیر مدیح مرتضی در ترکشم
زهره چنگی برقص آید ببزم آسمان
مطرب ار خواند به الحان این حدیث دلکشم
عذرم ار افتد قبول و عجزم ار آید پسند
در نجف از پارس خواهد برد دوران مفرشم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من زفعل زشت خود ای همدمان مستوحشم
خرقه آلوده دارم مستحق آتشم
هوش مصنوعی: من به خاطر کارهای زشت و ناپسند خود احساس بدی دارم و از این وضعیت عذاب می‌کشم. گناهانی که انجام داده‌ام، باعث شده که سزاوار عذاب الهی باشم.
شرم میدارم زشیخ خانقاه و برهمن
نه مسلمانم نه گبرم زین سبب مستوحشم
هوش مصنوعی: از سرزنش و قضاوت‌های رهبران مذهبی و کسانی که به اعتقادات مختلف پایبند هستند، خجالت می‌کشم. نه مسلمان هستم و نه زرتشتی، به همین دلیل احساس تنهایی و بی‌همه‌چگی می‌کنم.
رحمی ایدست خدا پیر طریقت از کرم
وارهانم چون اسیر دام نفس سرکشم
هوش مصنوعی: خداوند مهربان، با رحمت خود به من کمک کند که از بندهای نفس و خواسته‌های دنیوی رها شوم، چرا که من مانند یک اسیر در دام این خواسته‌ها گرفتار شده‌ام.
نیست جز جهل مرکب در وجودم ایدریغ
میزنم لاف خردمندی که اهل دانشم
هوش مصنوعی: من فقط حماقت و نادانی را در خود می‌بینم، اما باز هم به دروغ خود را خردمند و دانا معرفی می‌کنم.
گر بپاداش عمل در دوزخم خواهند برد
اهل دوزخ در فغانند از نفیر موحشم
هوش مصنوعی: اگر به سبب کارهایشان در جهنم از آن‌ها پذیرایی شود، اهل جهنم از صدای وحشتناک من در عذاب و ناله هستند.
ای طبیب درد پنهان ای علی مرتضی
تو مسیحی من زسودا عمرها شد ناخوشم
هوش مصنوعی: ای پزشک، علاج گر دلم، ای علی مرتضی، تو مانند مسیح هستی، زیرا من از درد درونی‌ام سال‌ها رنج می‌برم و در تنگنا هستم.
شاید ار صید مراد آشفته نخجیرم شود
نیست جز تیر مدیح مرتضی در ترکشم
هوش مصنوعی: شاید اگر خواسته‌ام به هم بریزد، تنها چیزی که در تیرکمانم باقی مانده، تیر مدح و ستایش علی است.
زهره چنگی برقص آید ببزم آسمان
مطرب ار خواند به الحان این حدیث دلکشم
هوش مصنوعی: زهره در چنگ می‌رقصد و اگر مطربی در آسمان به نغمه‌های دلکش بخواند، به رقص در می‌آید.
عذرم ار افتد قبول و عجزم ار آید پسند
در نجف از پارس خواهد برد دوران مفرشم
هوش مصنوعی: اگر عذر من پذیرفته شود و ناتوانی‌ام مورد پسند قرار گیرد، در نجف، از پارس به خدمت می‌رسم و دوران خوشی را تجربه می‌کنم.