شمارهٔ ۸۴۶
چندان بکویت ما پا فشردیم
تا سر باخلاص آنجا سپردیم
طوق سگانت کرده بگردون
خود را به تلبیس زآنها شمردیم
گر بود عقلی و ربود دینی
بالجمله پیشت تسلیم کردیم
گر فحش گفتی کردم دعایت
گر زهر دادی چون قند خوردیم
ساقی زرحمت دریاب دریاب
گر صاف نبود ممنون دردیم
در پیش تو غیر تا جان فدا کرد
ار رشک خجلت صد بار مردیم
ما را عمل نیست آشفته مطلق
یک کوه عصیان همراه بردیم
ای نور سرمد ای صهر احمد
ما از سگانت خود را شمردیم
اطلاعات
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندان بکویت ما پا فشردیم
تا سر باخلاص آنجا سپردیم
هوش مصنوعی: ما برای رسیدن به تو و ملاقات با تو تلاش بسیار کردیم تا اینکه در نهایت با تمام وجود به تو تسلیم شدیم.
طوق سگانت کرده بگردون
خود را به تلبیس زآنها شمردیم
هوش مصنوعی: تو در دامان انسانها به بند کشیده شدهای و به خاطر فریب آنها، خود را در بیخبری و سرگردانی میگذرانی.
گر بود عقلی و ربود دینی
بالجمله پیشت تسلیم کردیم
هوش مصنوعی: اگر عقل و اندیشه وجود داشته باشد و دین را از ما بگیرد، در نهایت همه چیز را تسلیم تو کردیم.
گر فحش گفتی کردم دعایت
گر زهر دادی چون قند خوردیم
هوش مصنوعی: اگر به من فحش دادی، من برایت دعا کردم و اگر زهر هم به من دادی، آن را مانند قند نوشیدم.
ساقی زرحمت دریاب دریاب
گر صاف نبود ممنون دردیم
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً به من کمک کن و مرا دریاب. حتی اگر حال و وضع من خوب نیست، از من شاکر باش.
در پیش تو غیر تا جان فدا کرد
ار رشک خجلت صد بار مردیم
هوش مصنوعی: در برابر تو هیچ چیز نیست، ما جان خود را فدای تو میکنیم. اگر حسادت ما باعث شرمندگیمان شود، بارها جان خود را از دست خواهیم داد.
ما را عمل نیست آشفته مطلق
یک کوه عصیان همراه بردیم
هوش مصنوعی: ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم، چون درگیر آشفتگی و ناامیدی هستیم و مثل یک کوه بزرگ از عصبانیت و شورش احساسات خود را به دوش داریم.
ای نور سرمد ای صهر احمد
ما از سگانت خود را شمردیم
هوش مصنوعی: ای نور جاودانی و ای پسر احمد، ما خود را جزو خدمتگزاران تو محسوب کردیم.