گنجور

شمارهٔ ۷۷۱

زد هجر بصبح وصال فالم
خور داد نشان از آن جمالم
خورشید اگر بخانه باشد
اختر چه غم است ازو بالم
سودای جمال آن پری روی
هم خواب ببرد و هم خیالم
هر روز زفرقت تو سالی است
چون است فراق تو بسالم
عناب لبت ببزم بوسید
خون خورد زعذر بدسگالم
مستقبل و ماضیم چه پرسی
بر وصل کنون خوش است حالم
زآئینه زدود آب می رنگ
شادی برهاند از ملالم
گر شکوه ای از فراق او رفت
الحمد که شاهد وصالم
سیراب شدم زلعل نوشش
ای خضر چه میدهی زلالم
بر درد دل احتمال درمان
گفتند و نبود احتمالم
الا که بگیرم آن سر زلف
در شام فراق بر تو نالم
آشفته سگ در علی شو
تا فخر کنی به اهل عالم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زد هجر بصبح وصال فالم
خور داد نشان از آن جمالم
هوش مصنوعی: در صبح وصال، از درد جدایی ناله‌ای سر می‌زنم که علامتی از زیبایی معشوقم است.
خورشید اگر بخانه باشد
اختر چه غم است ازو بالم
هوش مصنوعی: اگر خورشید در خانه من باشد، ستاره‌ها چه غم و اندوهی خواهند داشت؟
سودای جمال آن پری روی
هم خواب ببرد و هم خیالم
هوش مصنوعی: آرزو و عشق به زیبایی آن دختر به قدری در وجودم نفوذ کرده است که هم خواب و هم خیال مرا تسخیر کرده است.
هر روز زفرقت تو سالی است
چون است فراق تو بسالم
هوش مصنوعی: هر روزی که از تو دورم، برایم مانند یک سال می‌گذرد. جدایی تو برایم بسیار سخت و دردآور است.
عناب لبت ببزم بوسید
خون خورد زعذر بدسگالم
هوش مصنوعی: من عذابی را از بوسه‌ای که بر لبان تو زدم، احساس کردم؛ گویی خون خود را می‌نوشم، به خاطر عذر و بهانه‌ای که از دستانم رفته است.
مستقبل و ماضیم چه پرسی
بر وصل کنون خوش است حالم
هوش مصنوعی: حالم در حال حاضر خوب است، پس چرا درباره آینده و گذشته سؤال می‌کنی؟
زآئینه زدود آب می رنگ
شادی برهاند از ملالم
هوش مصنوعی: از آینه غم و غصه را پاک می‌کنم تا با رنگ شادی، از ناخوشی‌ها رها شوم.
گر شکوه ای از فراق او رفت
الحمد که شاهد وصالم
هوش مصنوعی: اگرچه باید از دوری او ناله کنم، اما خوشحالم که شاهد وصل او هستم.
سیراب شدم زلعل نوشش
ای خضر چه میدهی زلالم
هوش مصنوعی: من از شیرینی نوشیدنی‌ات سیراب شدم، ای خضر، اکنون چه چیز دیگری به من می‌دهی که زلال باشد؟
بر درد دل احتمال درمان
گفتند و نبود احتمالم
هوش مصنوعی: برخی گمان می‌کردند که ممکن است برای درد دل راه حلی وجود داشته باشد، ولی من هیچ امیدی به درمان خود ندارم.
الا که بگیرم آن سر زلف
در شام فراق بر تو نالم
هوش مصنوعی: یقیناً که اگر به یاد آن موهای مشکی‌ات در شب جدایی بیفتم، خیلی برایت ناله و شکایت می‌کنم.
آشفته سگ در علی شو
تا فخر کنی به اهل عالم
هوش مصنوعی: به خودت بیا و از شور و شوق درونت بهره ببر، تا بتوانی به دیگران افتخار کنی.