گنجور

شمارهٔ ۷۷۰

من که نتوانم هوس را پای در دامن کشم
کی توانم عشق را دستی به پیرامن کشم
گر عروسان چمن پیشت به خوبی دم زنند
از قفا بیرون زبان هرزه سوسن کشم
تا مسم را زر کند اکسیر سازی در کجاست
روی آنم نیست تا خود منت از آهن کشم
من جم بی‌خاتمم بر مسند اقلیم فقر
خجلت از بی‌خاتمی باید ز اهریمن کشم
عشقم اندر سینه و دل تابع نفس هوا
دوستم هم‌کاسه و من باده با دشمن کشم
چشم شاهدباز و دل شد مبتلای این و آن
نفس در عصیان و فردا این غرامت من کشم
رحمتی ای عشق تا کی من برم منت ز عقل
آخر ای جان همتی تا چند بار تن کشم
جلوه‌ای ای یوسف مصری که شد چشمم سفید
چند باید انتظار بوی پیراهن کشم
از سر آشفته به گردن منتی باشد مرا
تا به زیر ...مهر مرتضی گردن کشم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که نتوانم هوس را پای در دامن کشم
کی توانم عشق را دستی به پیرامن کشم
هوش مصنوعی: من که نمی‌توانم هوس را از خود دور کنم، چگونه می‌توانم عشق را در آغوش بگیرم؟
گر عروسان چمن پیشت به خوبی دم زنند
از قفا بیرون زبان هرزه سوسن کشم
هوش مصنوعی: اگر عروس‌های باغ جلوی تو به زیبایی سخن بگویند، من از پشت، زبان ناخوشایند سوسن را خواهم کشید.
تا مسم را زر کند اکسیر سازی در کجاست
روی آنم نیست تا خود منت از آهن کشم
هوش مصنوعی: برای اینکه مس به طلا تبدیل شود، به چه چیزی نیاز داریم؟ من آن را نمی‌دانم و تنها به خودم تکیه می‌کنم.
من جم بی‌خاتمم بر مسند اقلیم فقر
خجلت از بی‌خاتمی باید ز اهریمن کشم
هوش مصنوعی: من بدون نشان و عنوان، بر تخت سلطنت فقر نشسته‌ام و به خاطر بی‌نشان بودنم شرمنده‌ام. باید از شر اهریمن برکنار شوم.
عشقم اندر سینه و دل تابع نفس هوا
دوستم هم‌کاسه و من باده با دشمن کشم
هوش مصنوعی: عشق من در دل است و دل تحت تأثیر خواسته‌های نفسانی‌ام است. دوستم هم در کنارم است و من با وجود دشمنی، مشغول نوشیدن شراب هستم.
چشم شاهدباز و دل شد مبتلای این و آن
نفس در عصیان و فردا این غرامت من کشم
هوش مصنوعی: چشمم به دنیا باز است و دلم درگیر این مشکلات شده است. نفس‌ام در حال سرکشی و rebellion است و فردا باید بهای این کارها را بپردازم.
رحمتی ای عشق تا کی من برم منت ز عقل
آخر ای جان همتی تا چند بار تن کشم
هوش مصنوعی: ای عشق، تا کی باید منت عقل را بکشم؟ آخر ای جان، تا چند بار باید زحمت و درد را تحمل کنم؟
جلوه‌ای ای یوسف مصری که شد چشمم سفید
چند باید انتظار بوی پیراهن کشم
هوش مصنوعی: ای یوسف مصری، تو چقدر زیبا هستی که دل مرا به انتظار کشیده‌ای! چه مدت باید منتظر بمانم تا بوی پیراهن تو را استشمام کنم؟
از سر آشفته به گردن منتی باشد مرا
تا به زیر ...مهر مرتضی گردن کشم
هوش مصنوعی: به خاطر بار سنگینی که بر دوش دارم، تا زمانی که در زیر سایه محبت و بزرگواری علی (ع) قرار نگیرم، به خودم اجازه نمی‌دهم که سرم را بالا ببرم.