گنجور

شمارهٔ ۷۴۵

هر که در میکده عشق شد امروز مقیم
نیست فردا بدلش آرزوی باغ نعیم
گر بپاداش عمل دوزخیم من چه عجب
بنشان آتش هجران که عذابیست الیم
گو شفاعت نکند مست مرا زاهد شهر
بر سر خوان لئیمان نرود مرد کریم
خوی بدرا نشود یار مگر مرد غیور
حسن را بار کشی نیست مگر عشق سلیم
گنه هر دو جهان خاص من ار شد غم نیست
که خداوند کند عفو بالطاف عمیم
بیم و امید زحقست مرا باده بیار
که مرا نیست از این خلق نه امید و نه بیم
بود آشفته هواخواه حسین شاه حجاز
که سرو جان به ره دوست نموده تسلیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که در میکده عشق شد امروز مقیم
نیست فردا بدلش آرزوی باغ نعیم
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز در میکده عشق ساکن شده، فردا ممکن است به آرزوی بهشت و باغ‌های نعمت دچار شود.
گر بپاداش عمل دوزخیم من چه عجب
بنشان آتش هجران که عذابیست الیم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کارهای بد من عذاب ببینم، عجیب نیست که آتش جدایی را بپا کنیم، چون این نیز عذابی دردناک است.
گو شفاعت نکند مست مرا زاهد شهر
بر سر خوان لئیمان نرود مرد کریم
هوش مصنوعی: زاهد شهر نمی‌تواند به من کمک کند و از سر سفره‌ی پست و حقیر به مردان بزرگ نمی‌رسد.
خوی بدرا نشود یار مگر مرد غیور
حسن را بار کشی نیست مگر عشق سلیم
هوش مصنوعی: دوست و یار بد به راحتی از بین نمی‌رود، مگر اینکه مردی غیور و با افتخار در عشق به زیبایی واقعی وجود داشته باشد. عشق واقعی و پاک باعث می‌شود که این روابط پایدار بمانند.
گنه هر دو جهان خاص من ار شد غم نیست
که خداوند کند عفو بالطاف عمیم
هوش مصنوعی: اگر در دو جهان هم گناهکار باشم، نگران نیستم زیرا خداوند با لطف‌های بزرگش می‌تواند مرا ببخشد.
بیم و امید زحقست مرا باده بیار
که مرا نیست از این خلق نه امید و نه بیم
هوش مصنوعی: ترس و امید من تنها از خداست. باده‌ای بیاور که از این مردم نه امیدی دارم و نه ترسی.
بود آشفته هواخواه حسین شاه حجاز
که سرو جان به ره دوست نموده تسلیم
هوش مصنوعی: در فضای آشفته و پر از بی‌نظمی، افراد بسیاری به عشق و علاقه به حسین، پادشاه حجاز، حرکتی انجام داده‌اند. این افراد جان و زندگی خود را در راه دوستی و عشق به او فدا کرده و تسلیم آن عشق شده‌اند.