گنجور

شمارهٔ ۷۴۳

گفتمش بسته آن طره پرچین توام
گفت هی نافه ببر آهوی مشکین توام
گفتمش دکه فروبسته عطار بشهر
گفت من تبت و تاتار تو و چین توام
گفتمش رفت گل و لاله و نسرین از باغ
گفت من باغ و گل و لاله و نسرین توام
گفتمش این شب دیجور نتابد اختر
گفت من مهر و مه و زهره و پروین توام
گفتمش جامه خونین ز چه داری تو به تن
گفت از آن است که اندر دل خونین توام
گفتمش دین و دل بردی و جان و خردم
گفت من جان و دل و عقل تو و دین توام
گفتمش من بره عشق تو چون فرهادم
گفت منهم بجهان خسرو و شیرین توام
گفتمش آیت اسلام کهن شد رحمی
گفت غم نیست که من یار نوآئین توام
گفتمش حسن تو را من همه جا وصافم
گفت منهم زکرم از پی تحسین توام
گفتمش کیستی ای مظهر رحمت برگو
گفت از بعد نبی پیر نخستین توام
علی عالی اعلا که بکریاس درش
عرش می‌گفت که من پایه زیرین توام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتمش بسته آن طره پرچین توام
گفت هی نافه ببر آهوی مشکین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که آن موهای زیبای تو را به دقت بپیچید و جمع کنید، اما او پاسخ داد که من همانند بوی خوش و لطیف یک آهوی مشکی هستم که نمی‌توانم اینگونه محصور شوم.
گفتمش دکه فروبسته عطار بشهر
گفت من تبت و تاتار تو و چین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که دکان عطار در شهر بسته است، او پاسخ داد که من به تبت و تاتار و تو به چین مربوط هستی.
گفتمش رفت گل و لاله و نسرین از باغ
گفت من باغ و گل و لاله و نسرین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که گل و لاله و نسرین از باغ رفته‌اند، او پاسخ داد که من خود باغ و گل و لاله و نسرین هستم.
گفتمش این شب دیجور نتابد اختر
گفت من مهر و مه و زهره و پروین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که این شب تار و دشوار نمی‌تواند ادامه داشته باشد. او در پاسخ گفت که من ستاره‌های درخشان مانند خورشید، ماه، زهره و پروین را دارم.
گفتمش جامه خونین ز چه داری تو به تن
گفت از آن است که اندر دل خونین توام
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که چرا این لباس خونین را به تن داری، او پاسخ داد که دلیلش این است که در دل من نیز خونین است.
گفتمش دین و دل بردی و جان و خردم
گفت من جان و دل و عقل تو و دین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو دین و دل و جان و فکر من را گرفته‌ای. او در پاسخ گفت که من خود جان و دل و عقل و دین تو هستم.
گفتمش من بره عشق تو چون فرهادم
گفت منهم بجهان خسرو و شیرین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که من به خاطر عشق تو مانند فرهاد هستم. او هم جواب داد که من نیز در این دنیا مانند خسرو و شیرین هستم.
گفتمش آیت اسلام کهن شد رحمی
گفت غم نیست که من یار نوآئین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم که نشانه‌های اسلام قدیمی شده، او با مهربانی پاسخ داد که نگران نباش، من همواره همراه و یاور نوگرایی تو هستم.
گفتمش حسن تو را من همه جا وصافم
گفت منهم زکرم از پی تحسین توام
هوش مصنوعی: گفتم تو را در هر جایی توصیف می‌کنم، او در پاسخ گفت که من هم همیشه به یاد تو هستم تا تو را ستایش کنم.
گفتمش کیستی ای مظهر رحمت برگو
گفت از بعد نبی پیر نخستین توام
هوش مصنوعی: به او گفتم: تو کیستی، ای نماینده رحمتی بزرگ؟ پاسخ داد: من از نسل پیغمبر نخستین هستم.
علی عالی اعلا که بکریاس درش
عرش می‌گفت که من پایه زیرین توام
هوش مصنوعی: علی، در جایگاه برتری قرار دارد و به حدی عظیم است که عرش نیز به او احترام می‌گذارد و خود را پایه‌ای برای او می‌داند.