شمارهٔ ۷۳۸
چه زنم لاف که اوصاف تو را میدانم
منکه اندر صفت هستی خود حیرانم
هر چه در دفتر رخسار بتان مینگرم
رقم قدرت و طغرای تو را میخوانم
لیلی اندر حی و مجنون به بیابان طلب
یار در خانه و من بیهده سرگردانم
لب تو چشمه نوش و من مسکین عطشان
گر اجابت کندم آتش دل بنشانم
گفتیم تا تو در آتش نروی ننشینم
من در آتش بنشینم که تو را بنشانم
رفت ان گلبن نوخیز چو از طرف چمن
گو بتاراج برد باد خزان بستانم
هر چه از دست تو آید بنهم بر سر چشم
سپر از دیده کنم گر بزنی پیکانم
اگر از دادن جان دست دهد جانانم
نیستم عاشق اگر بیم بود از جانم
پیر کنعان من و تو یوسف مصری بمثل
ترک دیدار پسر جان پدر نتوانم
کاروان رفت و بجا نیست زلیلی اثری
من چو مجنون بسر نقش قدم میمانم
هست تا داغ غلامی علی زیب جبین
باشد آزاده گی آشفته زاین و آنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه زنم لاف که اوصاف تو را میدانم
منکه اندر صفت هستی خود حیرانم
هوش مصنوعی: چه ادعایی میتوانم بکنم زمانی که میدانم تو چه ویژگیهایی داری، در حالی که خود را در توصیف وجود خودم سرگردان میبینم.
هر چه در دفتر رخسار بتان مینگرم
رقم قدرت و طغرای تو را میخوانم
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره و زیبایی معشوق نگاه میکنم، نشانهها و علامتهای بزرگی که نشاندهنده قدرت و مقام توست را میبینم و میخوانم.
لیلی اندر حی و مجنون به بیابان طلب
یار در خانه و من بیهده سرگردانم
هوش مصنوعی: لیلی در حال جستجوی یار خود در بیابان است، در حالی که من بیهدف و بیجهت در خانه سرگردانم.
لب تو چشمه نوش و من مسکین عطشان
گر اجابت کندم آتش دل بنشانم
هوش مصنوعی: لبهای تو مانند چشمهای شیرین هستند و من در آتش عطش میسوزم. اگر تو پاسخ بدهی، میتوانم آتشی را که در دل دارم، فرو نشانم.
گفتیم تا تو در آتش نروی ننشینم
من در آتش بنشینم که تو را بنشانم
هوش مصنوعی: گفتیم تا تو به درد و سختی نیفتی، من خودم در آن سختی و آتش مینشینم تا تو را از این وضعیت نجات دهم.
رفت ان گلبن نوخیز چو از طرف چمن
گو بتاراج برد باد خزان بستانم
هوش مصنوعی: گل تازهای که از باغچه شکوفا شده بود، با وزش باد خزان به تاراج رفت و از میان چمنها ناپدید شد.
هر چه از دست تو آید بنهم بر سر چشم
سپر از دیده کنم گر بزنی پیکانم
هوش مصنوعی: هر چه از دستت برآید، انجام میدهم و آن را با احترام میپذیرم. حتی اگر به من آسیب برسانی، نگاه خود را از تو برمیدارم.
اگر از دادن جان دست دهد جانانم
نیستم عاشق اگر بیم بود از جانم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم جانم را فدای معشوقم کنم، هیچ عشق و وابستگی برای من باقی نمیماند، چرا که اگر از جانم بترسم، دیگر نمیتوانم عاشق باشم.
پیر کنعان من و تو یوسف مصری بمثل
ترک دیدار پسر جان پدر نتوانم
هوش مصنوعی: میگوید: ای پیر کنعان، من و تو مثل یوسف و برادرش هستیم. مانند آن ترک که نمیتواند پسرش را ببیند، من هم نمیتوانم تو را ببینم.
کاروان رفت و بجا نیست زلیلی اثری
من چو مجنون بسر نقش قدم میمانم
هوش مصنوعی: کاروان رفت و نشانی از زلیلی نیست. من مانند مجنون، تنها بر جای قدمهای او میمانم.
هست تا داغ غلامی علی زیب جبین
باشد آزاده گی آشفته زاین و آنم
هوش مصنوعی: تا وقتی که اثر خدمتگزاری علی بر پیشانیام باشد، آزاده بودنم با سر و وضع آشفتهام در تضاد است.