گنجور

شمارهٔ ۷۳۲

تا چه شکوه بود از اختر نامسعودم
که به تعداد سگان در شه معدودم
گرچه بردیم بسی رنج زایام فراق
برد در کوی ایاز عاقبت محمودم
لله الحمد که در کوی مغان معتبرم
اگر از خانقه و کعبه دلا مردودم
نکنم طوف حرم رخ ننهم سوی کنشت
با تو سازم که از این هر دو توئی مقصودم
جلوه نور تو بر سجده آدم سبب است
من هم از پرتو مهرت بملک مسجودم
بی تو گر عمر خضر میدهدم معدومم
ور شوم در تو فنا در دو جهان موجودم
منت از دیده ندارم پی دیدار بتان
منکه شاهد بود از پرده دل مشهودم
تا مبادا که کند در تو اثر آتش من
سوختم از تو نهان تا که نه بینی دودم
رنگ می کی رود از جامه مرا ای زاهد
کاز ازل خرقه تن بوده شراب آلودم
بافت در کارگه عشق تو نساج مرا
از ولای تو و اولاد تو تار و پودم
بعد از این چهره نسایم بدری آشفته
که بخاک درشه جبهه طاعت سودم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چه شکوه بود از اختر نامسعودم
که به تعداد سگان در شه معدودم
هوش مصنوعی: به چه اندازه باید از تقدیر بد خود ناراحت باشم که به اندازه‌ی تعداد سگ‌های شهر، در زندگی‌ام کم‌ارزش و بی‌اهمیت هستم.
گرچه بردیم بسی رنج زایام فراق
برد در کوی ایاز عاقبت محمودم
هوش مصنوعی: اگرچه ما در دوره جدایی از هم، رنج‌های زیادی را تحمل کردیم، اما در نهایت، من به محفل و جایگاه محمود رسیدم.
لله الحمد که در کوی مغان معتبرم
اگر از خانقه و کعبه دلا مردودم
هوش مصنوعی: خدا را شکر که در محله می‌نوشندگان ارزش و اعتبار دارم، حتی اگر در خانقاه و کعبه از من پذیرش نکنند.
نکنم طوف حرم رخ ننهم سوی کنشت
با تو سازم که از این هر دو توئی مقصودم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم از حرم طواف کنم و رویم را به مکان تو بگردانم، زیرا تویی که هدف من از این دو مکان هستی.
جلوه نور تو بر سجده آدم سبب است
من هم از پرتو مهرت بملک مسجودم
هوش مصنوعی: نور تو که بر سجده آدم تابید، دلیل اصلی است. من نیز به خاطر پرتو محبت تو، به مقام پرستش رسیده‌ام.
بی تو گر عمر خضر میدهدم معدومم
ور شوم در تو فنا در دو جهان موجودم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم عمر جاودانی مثل خضر را داشته باشم اما بدون تو، وجودم بی‌معناست. اما اگر در تو گم شوم، در هر دو جهان هم زندگی دارم و هم وجود.
منت از دیده ندارم پی دیدار بتان
منکه شاهد بود از پرده دل مشهودم
هوش مصنوعی: من از دیدن معشوقانم هیچ انتظاری ندارم، چرا که دل من خود به تنهایی، شواهد عشق را نمایان می‌کند.
تا مبادا که کند در تو اثر آتش من
سوختم از تو نهان تا که نه بینی دودم
هوش مصنوعی: من به خاطر تو در آتش عشق سوختم، اما نمی‌خواهم که تأثیر آن بر تو باقی بماند؛ تا جایی که تو نتوانی شعله و دود آن را ببینی.
رنگ می کی رود از جامه مرا ای زاهد
کاز ازل خرقه تن بوده شراب آلودم
هوش مصنوعی: ای زاهد، رنگ شراب از جامه‌ام می‌رود، زیرا از ابتدا زندگی‌ام در آغوش نوشیدنی بوده و لباس من آغشته به شراب است.
بافت در کارگه عشق تو نساج مرا
از ولای تو و اولاد تو تار و پودم
هوش مصنوعی: در کارگاه عشق تو، من مانند یک بافنده هستم، که از سرزمین و نسل تو بافته شده‌ام.
بعد از این چهره نسایم بدری آشفته
که بخاک درشه جبهه طاعت سودم
هوش مصنوعی: پس از این، چهره‌ای آرام را نمی‌سازم و مانند یک دیوانه به زمین نمی‌افتم، بلکه در جبهه اطاعت سود می‌برم.