گنجور

شمارهٔ ۷۲۶

ما ز ازل رند و مست و باده‌پرستیم
بر در میخانه الست بنشستیم
سبحه و زنار را کمند بریدیم
توبه و پیمانه را به هم بشکستیم
مغبچگان می به کف زمزمه گویند
مژده که ما ماه آفتاب به دستیم
سلسله زلف یار تا که کشیدیم
قید علایق ز این و آن بگسستیم
زآتش مستی بسوخت خرمن هستی
دوست به دست آمد و ز خویش برستیم
مطرب مجلش مکش نوا که خرابیم
ساقی مهوش مده شراب که مستیم
این خوشم آمد ز قدسیان که بگفتند
عرش سریریم لیک پیش تو پستیم
عاشق تو شبنم است و عشق تو خورشید
تهمت بی‌جا به ما مبند که هستیم
زلف تو آشفته را کمند جنون شد
تا که نگویند ما ز بند تو جستیم
شاهد بزم ازل خطیب سلونی
آنکه به عهد ارادتش ز الستیم
گرچه برآمد هزار دست به دستان
عهد به جز دست کردگار نبستیم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما ز ازل رند و مست و باده‌پرستیم
بر در میخانه الست بنشستیم
هوش مصنوعی: ما از ابتدای خلقت آدمیان شاد و سرمست و عاشق شراب هستیم و در درب میخانه‌ای معنوی نشسته‌ایم که یادآور عهد و پیمان با خداوند است.
سبحه و زنار را کمند بریدیم
توبه و پیمانه را به هم بشکستیم
هوش مصنوعی: ما دینی که به آن پایبند بودیم را کنار گذاشتیم و عادات و رفتارهای ناپسند خود را ترک کردیم.
مغبچگان می به کف زمزمه گویند
مژده که ما ماه آفتاب به دستیم
هوش مصنوعی: دوستانی که می‌نوشند، به آرامی اعلام می‌کنند که ما به مانند ماه و آفتاب در دستانمان داریم.
سلسله زلف یار تا که کشیدیم
قید علایق ز این و آن بگسستیم
هوش مصنوعی: ما وقتی که به دوام و زیبایی زلف معشوق پرداختیم، همه ارتباطات و وابستگی‌هایمان به دیگران را از بین بردیم.
زآتش مستی بسوخت خرمن هستی
دوست به دست آمد و ز خویش برستیم
هوش مصنوعی: از آتش عشق و شوق به دوست، تمام وجود و هستی‌اش از بین رفت، ولی در پایان به جایی رسید که از خود را به کلی رها کرد.
مطرب مجلش مکش نوا که خرابیم
ساقی مهوش مده شراب که مستیم
هوش مصنوعی: لطفاً در این مجلس موسیقی نزن، چون حال ما خوب نیست. ای ساقی، به ما شراب نده، چون ما در حال مستی هستیم.
این خوشم آمد ز قدسیان که بگفتند
عرش سریریم لیک پیش تو پستیم
هوش مصنوعی: این جمله نشان می‌دهد که من از سخن قدسیان خوشم آمده است، زیرا آن‌ها گفتند که ما در عرش و مقام والایی هستیم، اما در برابر تو خود را فرود و پست می‌بینیم.
عاشق تو شبنم است و عشق تو خورشید
تهمت بی‌جا به ما مبند که هستیم
هوش مصنوعی: محبت من به تو مانند شبنمی است که از عشق تو به خورشید وابسته است. پس به ما نسبت بی‌انصافی نده، چون ما واقعاً وجود داریم.
زلف تو آشفته را کمند جنون شد
تا که نگویند ما ز بند تو جستیم
هوش مصنوعی: زلف‌های آشفته‌ات به شکل دام دیوانگی در آمده است تا دیگران نتوانند بگویند ما از بند تو فرار کردیم.
شاهد بزم ازل خطیب سلونی
آنکه به عهد ارادتش ز الستیم
هوش مصنوعی: در مجلس جاویدان، کسی که شاهد است از من می‌خواهد که بپرسم، آن که در زمان عهد وفاداری‌اش با ما بوده، چه کسی است؟
گرچه برآمد هزار دست به دستان
عهد به جز دست کردگار نبستیم
هوش مصنوعی: هرچند که هزاران دست به همراهی و کمک دوستی کشیده شده، اما ما هیچ‌گاه از دست خداوند بلند نکردیم.