شمارهٔ ۷۱۹
خواهی که بخاک ره بمیرم
تا روی زپات برنگیرم
از دام تو کی دلم گریزد
کز دانه خال ناگزیرم
تا بندی زلف مهوشانم
من پند کسی نمی پذیرم
درویش تو و بفقر شام
سلطانم و پیش تو فقیرم
از دولت وصل نوجوانان
بخت است جوان اگر چه پیرم
از حسرت آن کمان ابرو
جا کرده بدل هزار تیرم
ای نفخه باد صبحگاهی
در پیش نسیم تو بمیرم
چون میگذری بسنبل باغ
برگو که بزلف او اسیرم
سیمین بدنش بناز میگفت
بر تن نه سزا بود حریرم
آشفته بیاد چین زلفش
سنبل میروید از ضمیرم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواهی که بخاک ره بمیرم
تا روی زپات برنگیرم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که من در راه تو جان بزنم، باید بدانیکه هرگز نگاه از پاهایت برنمیدارم.
از دام تو کی دلم گریزد
کز دانه خال ناگزیرم
هوش مصنوعی: دل من چگونه میتواند از دام تو بگریزد، درحالیکه من سرنوشت خود را به خال محبت تو گره زدهام؟
تا بندی زلف مهوشانم
من پند کسی نمی پذیرم
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر زیبایی و جذابیت موی محبوبانم هستم و هیچ نصیحتی را از کسی قبول نمیکنم.
درویش تو و بفقر شام
سلطانم و پیش تو فقیرم
هوش مصنوعی: من در حالی که درویش و فقیر هستم، در محضر تو احساس میکنم که حتی سلطان نیز در برابر من فقیر است.
از دولت وصل نوجوانان
بخت است جوان اگر چه پیرم
هوش مصنوعی: از نعمت ارتباط و دوستی با جوانان، خوشبختی نصیب من شده است. اگرچه من خود فردی سالخورده هستم.
از حسرت آن کمان ابرو
جا کرده بدل هزار تیرم
هوش مصنوعی: از آرزو و longing برای آن کمان ابرو، در دل من هزار تیر زخم شده است.
ای نفخه باد صبحگاهی
در پیش نسیم تو بمیرم
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، تو را تا به جانم نیازمندم.
چون میگذری بسنبل باغ
برگو که بزلف او اسیرم
هوش مصنوعی: وقتی از کنار سنبلهای باغ میگذری، به او بگو که من به خاطر موهایش گرفتار شدم.
سیمین بدنش بناز میگفت
بر تن نه سزا بود حریرم
هوش مصنوعی: بدن سیمین و زیبا او را میستود، اما به خاطر ناز و لطافتش، شایسته آن نبود که حریر بر تنش باشد.
آشفته بیاد چین زلفش
سنبل میروید از ضمیرم
هوش مصنوعی: در یاد من، به خاطر چین و شکن زلف او، حالت غمگینی دارم و گل های سنبل در درونم می رویند.