شمارهٔ ۷۱۴
نپندارم که دیگر در جهان اغیار میبینم
که در آیینهٔ دل طلعت دلدار میبینم
ز شوق چشم مستانت بر قصد برهمن با شیخ
نه مست عشقم ار یک تن به جا هشیار میبینم
مکن خون در دل مسکین بده ساقی می رنگین
که امشب در قدح عکس رخ دلدار میبینم
ترا تا تار خواندم طره زلف و خطا کردم
که در هر چین او صد نافه تاتار میبینم
به یاد بت به بتخانه برهمن بسته زنّاری
چه شد یارب که بت را بسته زنّار میبینم
مگر از غمزه جادو رخ تو کافرستان شد
که هرسو کافری خنجر به کف خونخوار میبینم
همانا بحر طوفان خیر چشم من به موج آمد
که امشب ساحت آفاق را خونبار میبینم
گر آن لعل شکرخند ضحاک است آشفته
که از هر جانبش زلف سیه چون مار میبینم
زدند از چار جانب نوبت شاهی پس از احمد
ولیکن من علی را مظهر دادار میبینم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نپندارم که دیگر در جهان اغیار میبینم
که در آیینهٔ دل طلعت دلدار میبینم
هوش مصنوعی: من گمان نمیکنم که در این دنیا فرد دیگری را ببینم؛ چرا که در دل خود تصویر محبوبم را مینگرم.
ز شوق چشم مستانت بر قصد برهمن با شیخ
نه مست عشقم ار یک تن به جا هشیار میبینم
هوش مصنوعی: از شوق دیدن چشمان خیرهکنندهات، به سوی معلم معنوی میروم. با وجود این که عشق مرا مست کرده، اگر تنها یک نفر را به عنوان هشیار ببینم، به حال من اهمیتی ندارد.
مکن خون در دل مسکین بده ساقی می رنگین
که امشب در قدح عکس رخ دلدار میبینم
هوش مصنوعی: عزیزم، خون دل مسکین را نریز و برایم می رنگین بده، زیرا امشب در جام، تصویری از چهره محبوبم را میبینم.
ترا تا تار خواندم طره زلف و خطا کردم
که در هر چین او صد نافه تاتار میبینم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبه ظاهری تو، وقتی که تارهای زلف و خطای تو را میخواندم، فهمیدم که در هر چین زلفت، زیباییهای زیادی نهفته است که نظیر آنها را نمیتوانم از یاد ببرم.
به یاد بت به بتخانه برهمن بسته زنّاری
چه شد یارب که بت را بسته زنّار میبینم
هوش مصنوعی: به یاد معشوقهام به معبد میروم، اما وای بر من که در آنجا به جای معشوق، بت را با زنجیری میبینم که به او بسته شده است.
مگر از غمزه جادو رخ تو کافرستان شد
که هرسو کافری خنجر به کف خونخوار میبینم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که جاذبه و زیبایی چهرهات آنچنان غیرعادی و افسونکننده است که هر جا که میروم، افرادی بیرحم و خطرناک را میبینم که با خنجرهایی در دست، آماده به حمله هستند.
همانا بحر طوفان خیر چشم من به موج آمد
که امشب ساحت آفاق را خونبار میبینم
هوش مصنوعی: در واقع، به نظر میرسد که وجود طوفان در زندگیام به مانند امواج دریا است و من امشب جهان را پر از درد و رنج میبینم.
گر آن لعل شکرخند ضحاک است آشفته
که از هر جانبش زلف سیه چون مار میبینم
هوش مصنوعی: اگر آن لعل شکرین، که نشان از زیبایی دارد، شبیه ضحاک است، و من در هر طرف او زلفهای سیاه و پیچیدهای را میبینم که مانند مار بهم پیچیدهاند، به شدت گیج و حیران شدهام.
زدند از چار جانب نوبت شاهی پس از احمد
ولیکن من علی را مظهر دادار میبینم
هوش مصنوعی: از هر طرف به دنبال سلطنت برآمدند و بعد از احمد، اما من علی را به عنوان نماینده و مظهر خداوند میشناسم.