شمارهٔ ۷۰۵
یاد باد آنکه گلستان پر از گل بودم
زیب دامان و کنار از گل و سنبل بودم
جلوه گر تازه گلی هر طرفی زینت باغ
من نواسنج در آن باغ چو بلبل بودم
گاه بر گوش و دلم حلقه زگیسو میکرد
گاه درکش مکش طره و کاکل بودم
گاه از گریه مینا زدمی خنده چو جام
گاه خاموش چو خم گاه بغلغل بودم
زیر زلفش گاه رخسار و لبش میخانه
اندر آن حلقه فراغت زگل مل بودم
گاهی از لعل لبی باده خلر در جام
گاهی از چهره بتی بس گل کابل بودم
گاه زافسونگری غمزه بخوابم میکرد
سرخوش از وصل و گهی مست تغافل بودم
گیسویش داد کمندم بکف ابروش کمان
از کمند و زکمان رستم زابل بودم
خواست تا بار سفر بندد و از ذوق وصال
صبر میکردم و امکان تحمل بودم
آتشی بود برافروخته گرچه عشقش
چون خلیلش همه در باغ توکل بودم
از پی رفتن اغیار و پی خفتن یار
گاه تعجیل و بگه گاه تعلل بودم
گه چو خالش شدم آشفته بر آتش ساکن
گاه در حلقه زلفش بتزلزل بودم
گرچه بد سلسله زلف بتان زنارم
لیک بر دست خدا دست توسل بودم
شافع حشر علی قاسم نیران و نعیم
که ولایش بصف محشر چون پل بودم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد باد آنکه گلستان پر از گل بودم
زیب دامان و کنار از گل و سنبل بودم
هوش مصنوعی: به یاد میآورم که زمانی در گلستان پر از گل زندگی میکردم و دامن و کنارههایم مملو از گل و سنبل بود.
جلوه گر تازه گلی هر طرفی زینت باغ
من نواسنج در آن باغ چو بلبل بودم
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از زیبایی و جذابیت یک گل تازه پررنگ میگوید که در هر گوشهای از باغش در حال تماشاست. او خود را مانند بلبل توصیف میکند که در این باغ زیبایی را تجربه میکند و از آن لذت میبرد.
گاه بر گوش و دلم حلقه زگیسو میکرد
گاه درکش مکش طره و کاکل بودم
هوش مصنوعی: گاهی بر گوش و دلم زینتهایی مانند حلقه میزد و گاهی در کشش موها و پیچش آنها غرق میشدم.
گاه از گریه مینا زدمی خنده چو جام
گاه خاموش چو خم گاه بغلغل بودم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات از گریه مینا، بیدلیل میخندیدم مثل جامی پر از نوشیدنی. گاهی هم مانند یک خم، ساکت و بیصدا بودم و گاهی در درونم غوغای زیادی به پا بود.
زیر زلفش گاه رخسار و لبش میخانه
اندر آن حلقه فراغت زگل مل بودم
هوش مصنوعی: زیر زلف او گاهی چهره و لبش میخانه است و در آن حلقه احساس آرامش، من شبیه گل بودم.
گاهی از لعل لبی باده خلر در جام
گاهی از چهره بتی بس گل کابل بودم
هوش مصنوعی: گاه با نوشیدن شرابی از لبان زیبا، و گاه با زیبایی بتی که همچون گلی از کابل است، مسحور و شگفتزده شدهام.
گاه زافسونگری غمزه بخوابم میکرد
سرخوش از وصل و گهی مست تغافل بودم
هوش مصنوعی: گاه به خاطر جلب توجه و لبخند معشوق، خوابم میبرد و از وصل او خوشحال بودم و گاهی هم در حالت بیتوجهی و مستی گذران میکردم.
گیسویش داد کمندم بکف ابروش کمان
از کمند و زکمان رستم زابل بودم
هوش مصنوعی: موهای او را چون دام به دست گرفتم و ابروهایش مانند کمان من را اسیر کرده بود؛ من از کمند و کمان رستم زابل بودم.
خواست تا بار سفر بندد و از ذوق وصال
صبر میکردم و امکان تحمل بودم
هوش مصنوعی: او قصد داشت تا سفر کند و من با شوق و شوق وصال، صبر میکردم و قادر به تحمل این مدت بودم.
آتشی بود برافروخته گرچه عشقش
چون خلیلش همه در باغ توکل بودم
هوش مصنوعی: در دل آتشی روشن بود، هرچند عشق او همچون آتشسوزی ابراهیم (خلیل)، من هم کاملاً به پروردگار اعتماد و توکل داشتم.
از پی رفتن اغیار و پی خفتن یار
گاه تعجیل و بگه گاه تعلل بودم
هوش مصنوعی: من همیشه در جستجوی محبوبم بودم و گاهی با شتاب و گاهی با تاخیر به دنبال او میرفتم.
گه چو خالش شدم آشفته بر آتش ساکن
گاه در حلقه زلفش بتزلزل بودم
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که در آتش عشق دچار بیقراری میشوم، و گاهی هم در حلقه زلف او به شدت لرزان و ناپایدار هستم.
گرچه بد سلسله زلف بتان زنارم
لیک بر دست خدا دست توسل بودم
هوش مصنوعی: هرچند که زلفهای معشوقان سبب گناه من است، اما من به دستان خداوند و در جستجوی رحمت او پناه بردهام.
شافع حشر علی قاسم نیران و نعیم
که ولایش بصف محشر چون پل بودم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، شفیع من علی است؛ همانطور که پیامبر خدا در سختیها، کمک و نجاتدهندهام خواهد بود و در آن روز، به لطف او و پیروی از او، نجات یافته و به بهشت وارد میشوم.