شمارهٔ ۶۷۲
دل به بر داشت فغانی و گمان کردم
که به غوغای جرس قطع بیابان کردم
رفت چون برق ز ره محمل لیلی مجنون
از چه خود را به ره بادیه حیران کردم
تا که انسان دو چشمم به تو حور انس گرفت
قطع از انس پریزاده و انسان کردم
ریختم نافه از آن زلف به دامان تو دوش
یاد داری تو صبا با تو چه احسان کردم
از من ایمان مطلب در ره آن در یتیم
شیخ شهرم همه را صرف یتیمان کردم
دوش دیوانه عشق تو شنیدم میگفت
که من این حکمت تعلیم به لقمان کردم
گفتم آشفته حدیثی ز خم زلفش باز
عالمی را من از این گفته پریشان کردم
داد یک جرعه میم از سر رحمت خمار
طوف میخانه چو با دیده گریان کردم
ساقی میکده عشق علی دست خدا
که به مدحش ز ازل طبع نوا خوان کردم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل به بر داشت فغانی و گمان کردم
که به غوغای جرس قطع بیابان کردم
هوش مصنوعی: دل را با صدای بلندی پر کردم و فکر کردم که با صدای زنگ، سفرم را به پایان رساندهام و به مقصد رسیدهام.
رفت چون برق ز ره محمل لیلی مجنون
از چه خود را به ره بادیه حیران کردم
هوش مصنوعی: مجنون مانند برق از کنار محمل لیلی رفت، ولی من چرا خودم را در راه بیابان سرگردان کردم؟
تا که انسان دو چشمم به تو حور انس گرفت
قطع از انس پریزاده و انسان کردم
هوش مصنوعی: وقتی که دو چشمان من به تو وابسته شد و با تو انس پیدا کردم، از ارتباط با پریزادها و موجودات غیرانسانی جدا شدم و فقط به انسانیت خود پرداختم.
ریختم نافه از آن زلف به دامان تو دوش
یاد داری تو صبا با تو چه احسان کردم
هوش مصنوعی: دیشب یادته که موهایم را به دامن تو ریختم و به نسیم گفتم چه لطفت را فراموش نکنم؟
از من ایمان مطلب در ره آن در یتیم
شیخ شهرم همه را صرف یتیمان کردم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از من انتظار نداشته باشید که به شما ایمان بیاورم، چون همه تلاش و ثروت من را در راه کمک به یتیمان شهر، به ویژه یتیمان شیخ، صرف کردهام.
دوش دیوانه عشق تو شنیدم میگفت
که من این حکمت تعلیم به لقمان کردم
هوش مصنوعی: دیشب شنیدم که یک دیوانه به عشق تو میگفت که من این دانش را به لقمان آموختم.
گفتم آشفته حدیثی ز خم زلفش باز
عالمی را من از این گفته پریشان کردم
هوش مصنوعی: گفتم که با موهای به هم ریختهاش داستانی بگویم و با این حرفم، دنیایی را به هم ریختم.
داد یک جرعه میم از سر رحمت خمار
طوف میخانه چو با دیده گریان کردم
هوش مصنوعی: از سر رحمت یک لیوان شراب به من داد، در حالی که با چشمان گریان به میخانه نگاه میکردم.
ساقی میکده عشق علی دست خدا
که به مدحش ز ازل طبع نوا خوان کردم
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه عشق علی، دستی از سوی خداوند در کار است که من از زمان های قدیم به ستایش او شعر سرودهام.