شمارهٔ ۶۷۰
زلفین تو را موی بمو گشتم و دیدم
جز دود دل خلق در آن حلقه ندیدم
با شیخ نگو نکته توحید که شرکست
این زمزمه دوش از نی و مزمار شنیدم
حاشا که گهی چیده کلیم از شجر طور
آن گل که من از گلشن رخسار تو چیدم
بادام تو تا انس گرفتم من وحشی
وحشی صفت از آدمیان جمله رمیدم
خوش باش که بیماری دل رفت زیادم
تا حالت بیماری چشمان تو دیدم
دستیم نمانده که بسر برزنم از هجر
از بس که سر انگشت بحسرت بگزیدم
تابو که غبار درت ایدوست بیابم
چون باد صبا بر سر هر کوی دویدم
تا غنچه تو بوسه گه مدعیان شد
سر تا بقدم جامه چو گل باز دریدم
ای تیر کمان خانه ابرو بکجائی
بازآ که کمان وار زهجر تو خمیدم
پای طلبم لنگ شد و هیچ غمم نیست
با سر بدر کعبه مقصود رسیدم
آشفته کجا کعبه در خانه حیدر
آن کاو که جز او سر خداوند ندیدم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلفین تو را موی بمو گشتم و دیدم
جز دود دل خلق در آن حلقه ندیدم
هوش مصنوعی: به خاطر زلفهای تو، به دنبالت رفتم و دیدم که جز غم و درد دل مردم در آن حلقه چیزی وجود ندارد.
با شیخ نگو نکته توحید که شرکست
این زمزمه دوش از نی و مزمار شنیدم
هوش مصنوعی: با شیخ از موضوع وحدت صحبت نکن، زیرا این صحبت به نوعی شرک به حساب میآید. من دیروز صدای نی و ساز را شنیدم که این موضوع را بیان میکردند.
حاشا که گهی چیده کلیم از شجر طور
آن گل که من از گلشن رخسار تو چیدم
هوش مصنوعی: نه، هرگز ممکن نیست که کلیم (موسى) از درخت طور گلی بچیند؛ چرا که من از گلشن چهره تو گلی چیدهام.
بادام تو تا انس گرفتم من وحشی
وحشی صفت از آدمیان جمله رمیدم
هوش مصنوعی: زمانی که به بادام تو عادت کردم، دیگر از انسانها دور شدم و تنها به طبیعت و وحشیگری خودم روی آوردم.
خوش باش که بیماری دل رفت زیادم
تا حالت بیماری چشمان تو دیدم
هوش مصنوعی: خوشحال باش که رنج دل من بیشتر شد، چون بیماری چشمان تو را دیدم.
دستیم نمانده که بسر برزنم از هجر
از بس که سر انگشت بحسرت بگزیدم
هوش مصنوعی: دیگر هیچ نیازی به تظاهر یا نشان دادن خود ندارم، زیرا از شدت دلتنگی و حسرت، تنها به یاد و تصویر تو در دل و جانم میزنم.
تابو که غبار درت ایدوست بیابم
چون باد صبا بر سر هر کوی دویدم
هوش مصنوعی: من در جستجوی تو همچون باد صبا، از کویی به کوی دیگر میدوم و غبار ناشی از محبت و یاد تو را بر سر هر مسیر احساس میکنم.
تا غنچه تو بوسه گه مدعیان شد
سر تا بقدم جامه چو گل باز دریدم
هوش مصنوعی: تا وقتی که گلبرگ تو به بوسههای خواستگاران پاسخ داد، تمام لباسهایم را مانند گل پارهپاره کردم.
ای تیر کمان خانه ابرو بکجائی
بازآ که کمان وار زهجر تو خمیدم
هوش مصنوعی: ای تیر کمان، با ابرویت که به شکل کج است، بازگرد و به من بگو. من از فراق تو به قدری رنجیدهام که همچون کمان، خم شدهام.
پای طلبم لنگ شد و هیچ غمم نیست
با سر بدر کعبه مقصود رسیدم
هوش مصنوعی: من به خاطر دشواریها و مشکلاتی که در مسیر دارم نگران نیستم، زیرا توانستم به هدف اصلیام که رسیدن به کعبه است، دست پیدا کنم.
آشفته کجا کعبه در خانه حیدر
آن کاو که جز او سر خداوند ندیدم
هوش مصنوعی: آشفتگی و سرگردانی در کجا میتواند باشد، در حالی که کعبه، خانه حیدر است؛ کسی که جز او، چهرهی خداوندی را ندیدهام.