شمارهٔ ۶۶۸
ابر برکشت من ار گشت زامساک بخیل
رشحه افشانی بحر کف ساقیست کفیل
قطره ای از سر رحمت بزن ای ابر کرم
که در این مزرع خشکیده بسی زرع و نخیل
ندهد شیر به اطفال چمن دایه ابر
که شده لاله و نرگس همه خونین و علیل
چشم ما نیست به تخمی که بخاک افشاندیم
ساقی آن آب بده گرنه کثیر است قلیل
قوت جان قوت دل اصل روان نور بصر
می که در باغ بقا روید از او اصل اصیل
راه گمگشته بظلمات سکندر دارم
خضر کو تا شودم بر سر آن چشمه دلیل
قطره خون منت کی بنظر میآید
که بود خون جهان بر سر کوی تو سبیل
آب و آتش نشناسم زتو رحمت خواهم
کز توهم خون شد و هم آب روان دجله نیل
از سر دار بر افلاک بری عیسی را
میکنی از نظری نار گلستان خلیل
دست تو دست خدا میشمرد آشفته
از تو هر کار که آید به نظر هست جمیل
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ابر برکشت من ار گشت زامساک بخیل
رشحه افشانی بحر کف ساقیست کفیل
هوش مصنوعی: ابر بر کشت من اگر هم به زحمت بیفتد، مانند بخل و خودداری، تنها تعدادی قطره از دریا میبارد که دست ساقی، مسئول پخش آن است.
قطره ای از سر رحمت بزن ای ابر کرم
که در این مزرع خشکیده بسی زرع و نخیل
هوش مصنوعی: ای ابر سخاوتمند، با رحمتت حتی یک قطره باران بر این زمین خشکیده ببار که در اینجا محصولات و درختان زیادی از بین رفتهاند.
ندهد شیر به اطفال چمن دایه ابر
که شده لاله و نرگس همه خونین و علیل
هوش مصنوعی: ابر نمیتواند به کودکان چمن شیر بدهد، چون حالا که گلها و گیاهان، مانند لاله و نرگس، در شرایط بد و زخمی هستند.
چشم ما نیست به تخمی که بخاک افشاندیم
ساقی آن آب بده گرنه کثیر است قلیل
هوش مصنوعی: چشم ما به نتیجهای که در گذشته کاشتهایم نیست؛ ای ساقی، آب بده، وگرنه مقدار کمی که داریم بسیار زیاد است.
قوت جان قوت دل اصل روان نور بصر
می که در باغ بقا روید از او اصل اصیل
هوش مصنوعی: جانی که به زندگی ادامه میدهد و دل را قوی میسازد، روحی است که مانند نوری برای چشم میباشد. این نور، اصلی است که از باغ جاودانگی میروید و مایهای اصیل به شمار میرود.
راه گمگشته بظلمات سکندر دارم
خضر کو تا شودم بر سر آن چشمه دلیل
هوش مصنوعی: من راهی که سکندر در ظلمتها گم کرده بود را دنبال میکنم و به دنبال خضر هستم تا به چشمهای برسم که مرا به مقصد برساند.
قطره خون منت کی بنظر میآید
که بود خون جهان بر سر کوی تو سبیل
هوش مصنوعی: قطرهای از خونِ من وقتی قابل مشاهده است که خون تمام دنیا بر سر کوی تو جاری شده باشد.
آب و آتش نشناسم زتو رحمت خواهم
کز توهم خون شد و هم آب روان دجله نیل
هوش مصنوعی: من از تو هیچ چیزی نمیشناسم، نه آب و نه آتش. تنها از تو رحمت میطلبم، گرچه از تو هم خون و هم آب روان دجله و نیل جریانی داشتهاند.
از سر دار بر افلاک بری عیسی را
میکنی از نظری نار گلستان خلیل
هوش مصنوعی: با نگاهی به بالای دار، عیسی را به آسمانها میفرستی و از نظر تو، گلستان خلیل را نارنجی میکنی.
دست تو دست خدا میشمرد آشفته
از تو هر کار که آید به نظر هست جمیل
هوش مصنوعی: دست تو را خدا میشمرد و از تو پریشان است؛ هر چه به نظر میرسد، زیبا و دلنشین است.