شمارهٔ ۶۵۵
مرا بغیر تو خاطر کجا شود مشغول
تو در دلی زچه دل را کنم بغیر ملول
بکشتگان تو تکلیف آب خضر خطاست
که قتل عاشق او راست غایت مأمول
بشوی دیده زخوناب بهر دیدن یار
که طوف حج نکند غیر مردم مغسول
نه طرف کعبه کند نه مجاور دیر است
کسی که در حرم عشق یافت راه وصول
رموز نعره بلبل زعاشقان بشنو
که عاقلان نشناسند گفته بهلول
بیا تو مطرب مجلس بساز پرده عشق
که عارفان بسماع آوری بضرب اصول
کجا رود زخم گیسوی تو آشفته
که پای تا سر در سلسله بود مغلول
دلم خراب زعشق است و این کند آری
کند بمنزل درویش پادشه چو نزول
بغیر عشق مگوی و بغیر عشق مخوان
که در فنون دیگر نیست جز خیال فضول
کدام عشق علی آن دلیل ذات ازل
که از وضوح ندانم دلیل از مدلول
بکشت زار جهان چون که بگذری ای برق
مرا بسوز که قربانیم شود مقبول
بشوق عشق تو خواهد ملک بآن پاکی
که تا چو من شود اندر جهان ظلوم و جهول
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا بغیر تو خاطر کجا شود مشغول
تو در دلی زچه دل را کنم بغیر ملول
هوش مصنوعی: دل من غیر از تو به چه چیزی مشغول شود؟ وقتی تمام دل من فقط به یاد توست، چه چیزی دیگر میتواند مرا خوشحال کند؟
بکشتگان تو تکلیف آب خضر خطاست
که قتل عاشق او راست غایت مأمول
هوش مصنوعی: کشتن عاشق تو اشتباه است، زیرا او مانند آب خضر برای زندگی دیگران ضروری است و از این رو، این عمل به معنای نابودی آرزوی بزرگ اوست.
بشوی دیده زخوناب بهر دیدن یار
که طوف حج نکند غیر مردم مغسول
هوش مصنوعی: برای دیدن محبوب، چشمانت را از خون پاک کن؛ زیرا جز افرادی که غسل کردهاند، هیچکس به خانه کعبه نمیرود.
نه طرف کعبه کند نه مجاور دیر است
کسی که در حرم عشق یافت راه وصول
هوش مصنوعی: کسی که در محبت و عشق واقعی راه رسیدن به معشوق را پیدا کند، نه به مکانهای مذهبی مثل کعبه و معابد نیاز دارد و نه وابسته به آنهاست. او در واقع در دسترس عشق است و نیازی به سفر به مکانهای مقدس ندارد.
رموز نعره بلبل زعاشقان بشنو
که عاقلان نشناسند گفته بهلول
هوش مصنوعی: به حرفهای شگفتانگیز بلبل گوش بده که عاقلان نمیتوانند منظور بهلول را درک کنند.
بیا تو مطرب مجلس بساز پرده عشق
که عارفان بسماع آوری بضرب اصول
هوش مصنوعی: بیا و با نواختن ساز عشق، جشن و سروری بهپا کن که عارفان را با گوش دادن به صدای دلنشین خود متوجه کن.
کجا رود زخم گیسوی تو آشفته
که پای تا سر در سلسله بود مغلول
هوش مصنوعی: زخم گیسوی تو کجا میتواند برود در حالی که همه وجودم در بند و گرفتار آن است؟
دلم خراب زعشق است و این کند آری
کند بمنزل درویش پادشه چو نزول
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق در آشفتگی است و این عشق میرسد، درست مثل پادشاهی که به خانه درویش میآید.
بغیر عشق مگوی و بغیر عشق مخوان
که در فنون دیگر نیست جز خیال فضول
هوش مصنوعی: عشق را فراتر از هر چیز دیگری بدان و درباره آن فقط صحبت کن، زیرا در موضوعات دیگر جز تصور بیهوده چیزی یافت نمیشود.
کدام عشق علی آن دلیل ذات ازل
که از وضوح ندانم دلیل از مدلول
هوش مصنوعی: کدام عشقی است که میتواند دلیل ذات ازلی را توضیح دهد، درحالی که من نمیتوانم دلیل را از مفهوم آن تشخیص دهم؟
بکشت زار جهان چون که بگذری ای برق
مرا بسوز که قربانیم شود مقبول
هوش مصنوعی: زمانی که از این دنیا عبور کنی، مانند آتش بر من بتاب و مرا بسوزان، زیرا عشق و فدای من باید راضی کننده باشد.
بشوق عشق تو خواهد ملک بآن پاکی
که تا چو من شود اندر جهان ظلوم و جهول
هوش مصنوعی: به شوق عشق تو، جهانی پر از پاکی و زیبایی خواهد شد، همانطور که من در این دنیای تاریک و نادان به عشق تو زندگی میکنم.