گنجور

شمارهٔ ۶۴۶

ای رفته و باز آمده سرمست و غضبناک
از مهر تو برگردم با کین تو حاشاک
مخضوب بود ناخنت ای پنجه سیمین
تا خون کرا خورده‌ای ای ترک غضبناک
مردم هم صید تو چه پروای وحوش است
هشدار کز انبوه سران خم شده فتراک
صوفی ز خم صاف محبت قدحی نوش
کان می‌کند آیینه‌ات از زنگ هوس پاک
جان رفت و سرم بر سر سودای تو لیکن
سودای تو از سر ننهد طبع هوسناک
پنداشته‌ام عشقش و گویند هوس بود
افسوس که نشناخته‌ام زهر ز تریاک
مه کرد در و بام تو هرشب به طوافت
خورشید نهد روی به درگاه تو بر خاک
از خضر طلبکار شدم آب بقا را
خط تو اشارت به لبت کرد که هٰذاک
در کعبه بود دل همه گر نقش بتانست
آشفته همی‌گفت به تو نَعبُدُ اِیاک
ای شیر خدا مظهر حق در تو گریزیم
لامهرب لامنجاء لا ملجاء الاک

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رفته و باز آمده سرمست و غضبناک
از مهر تو برگردم با کین تو حاشاک
هوش مصنوعی: ای کسی که بارها رفته‌ای و دوباره برگشته‌ای، در حالی که از عشق تو سرمست و خشمگین هستم، هرگز حاضر نیستم با کینه‌ات برگردم.
مخضوب بود ناخنت ای پنجه سیمین
تا خون کرا خورده‌ای ای ترک غضبناک
هوش مصنوعی: ای پنجه‌های نقره‌ای، تو که به زیبا و با وقار هستی، چه طور از خون دیگران تغذیه کرده‌ای و به خشم آمده‌ای؟
مردم هم صید تو چه پروای وحوش است
هشدار کز انبوه سران خم شده فتراک
هوش مصنوعی: مردم هم مانند شکار تو هستند و نیازی به نگرانی از جانوران وحشی نیست؛ مراقب باش که از میان انبوه رهبران، تله‌ای در کمین است.
صوفی ز خم صاف محبت قدحی نوش
کان می‌کند آیینه‌ات از زنگ هوس پاک
هوش مصنوعی: صوفی از خم صاف عشق، جامی می‌نوشد که این می، آینه‌ات را از زنگ و کدورت خواسته‌ها و هوس‌ها پاک می‌کند.
جان رفت و سرم بر سر سودای تو لیکن
سودای تو از سر ننهد طبع هوسناک
هوش مصنوعی: جان من رفته و سرم به عشق تو مشغول است، اما عشق تو از دل طبع پرواه خواهانم خارج نمی‌شود.
پنداشته‌ام عشقش و گویند هوس بود
افسوس که نشناخته‌ام زهر ز تریاک
هوش مصنوعی: من فکر کرده‌ام که عشق اوست، اما می‌گویند که این فقط یک خواسته و هوس بوده است. افسوس که نتوانسته‌ام تفاوت آن را با زهر و تریاک تشخیص دهم.
مه کرد در و بام تو هرشب به طوافت
خورشید نهد روی به درگاه تو بر خاک
هوش مصنوعی: ماه هر شب به دور خانه و بام تو می‌چرخد و صورتش را به درگاه تو می‌آورد و بر خاک می‌نشیند.
از خضر طلبکار شدم آب بقا را
خط تو اشارت به لبت کرد که هٰذاک
هوش مصنوعی: من از خضر درخواست کردم که آب جاودانگی را به من بدهد، او با خطی که بر لبان تو است به من اشاره کرد و گفت: این است.
در کعبه بود دل همه گر نقش بتانست
آشفته همی‌گفت به تو نَعبُدُ اِیاک
هوش مصنوعی: دل همه در کعبه بود و اگرچه تصاویر بت‌ها آنجا بود، اما همیشه می‌گفتند: "فقط تو را عبادت می‌کنیم."
ای شیر خدا مظهر حق در تو گریزیم
لامهرب لامنجاء لا ملجاء الاک
هوش مصنوعی: ای شیر خدا، نشانه حق، به تو پناه می‌بریم. هیچ راه نجاتی جز تو نیست و هیچ پناگاه دیگری وجود ندارد.