شمارهٔ ۶۳۹
تا گل روی تو از شرم که شد غرق عرق
که گل از شرم تو در آب فروشسته ورق
قامت معتدل وچهره گلناری تو
بزده از سرو و گل کشمر کابل رونق
برد با دست بلورین چو بلب جام شراب
کرد در بزم عیان در دل شب صبح و شفق
خط تو خضر و لبت چشمه آب حیوان
چهره ات بدر دجی طره تو ذات غسق
مات در عرضه حسنت شه انجم ای رخ
وقت پیل افکنی تست نرانی بیدق
مانده در تیه غمت موسی عمران حیران
نوح در ورطه عشق تو شکسته زورق
حیرتم از تو ندانم که کدامی ای عشق
که وجود دو جهان شد زوجودت مشتق
دل سودائی و در عشق شکیبا حاشا
صبر بر آتش سوزنده ندارد زیبق
نفس کشت و همه لیلی شد از آن رو مجنون
در صف عشق زعشاق گرو برد و سبق
پرچم زلف تو زد بر سر خورشید علم
شاید ار بر سر افلاک بکوبی بیرق
شیر حقی تو و دست ازل و خازن سر
گوید آشفته مدیحت بودش تا که رمق
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا گل روی تو از شرم که شد غرق عرق
که گل از شرم تو در آب فروشسته ورق
هوش مصنوعی: چشمهای تو به قدری زیبا و پرشکوه است که وقتی به آنها نگاه میشود، گویی گلها از شرم رنگشان را باخته و در عرق غرق شدهاند. نشانهای از زیبایی توست که حتی گلها هم تحت تأثیر قرار میگیرند و به همین دلیل برگهایشان در آب شسته میشوند.
قامت معتدل وچهره گلناری تو
بزده از سرو و گل کشمر کابل رونق
هوش مصنوعی: قد مستقیم و صورت زیبا و گلگون تو، جلوهای مانند سرو و گلهای خوشبو از کابل به وجود آورده است.
برد با دست بلورین چو بلب جام شراب
کرد در بزم عیان در دل شب صبح و شفق
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و زرق و برق لحظهای اشاره دارد که در آن فردی با دستی شفاف و ظریف مانند بلور، جامی از شراب را به نمایش میگذارد. این صحنه در محفل شاد و رنگارنگی شکل میگیرد که در دل شب، جایی میان صبح و غروب، با نورهای خیرهکننده و جذاب احاطه شده است. این تصویر به نوعی بیانگر شادی و لذت زندگی در لحظاتی خاص است.
خط تو خضر و لبت چشمه آب حیوان
چهره ات بدر دجی طره تو ذات غسق
هوش مصنوعی: نوشته تو مانند خط خضر است و لب تو همچون چشمه آب حیات میباشد. چهرهات در شب مانند درخشش روشنایی و موهای تو همچون تاریکی است.
مات در عرضه حسنت شه انجم ای رخ
وقت پیل افکنی تست نرانی بیدق
هوش مصنوعی: چشمها در زیباییات خیره شدهاند، ای چهرهی بیدار و درخشان، وقتی که به دنیا نگاهی میاندازی، تمام ستارهها را تحتالشعاع قرار میدهی و نور آنها را خاموش میکنی.
مانده در تیه غمت موسی عمران حیران
نوح در ورطه عشق تو شکسته زورق
هوش مصنوعی: در عمق غم تو، موسی و عمران سرگردانند و نوح در دریای عشق تو، کشتیاش شکسته است.
حیرتم از تو ندانم که کدامی ای عشق
که وجود دو جهان شد زوجودت مشتق
هوش مصنوعی: من در حیرتم که تو ای عشق، کدامی که وجود دو جهان از وجود تو نشأت گرفته است.
دل سودائی و در عشق شکیبا حاشا
صبر بر آتش سوزنده ندارد زیبق
هوش مصنوعی: دل پر از شور و حال عاشقی است و هیچگاه نمیتواند بر آتش سوزان عشق صبر کند.
نفس کشت و همه لیلی شد از آن رو مجنون
در صف عشق زعشاق گرو برد و سبق
هوش مصنوعی: نفس او را از بین برد و همه چیز را برای لیلی به تصویر کشید. به همین دلیل مجنون در صف عاشقها قرار گرفت و عشق را از دیگران گرفت و برتری یافت.
پرچم زلف تو زد بر سر خورشید علم
شاید ار بر سر افلاک بکوبی بیرق
هوش مصنوعی: زلف تو مانند پرچمی است که بر بالای خورشید به اهتزاز درآمده است و شاید اگر این پرچم را بر فراز آسمان بکوبی، نشاندهنده عظمت و زیباییات باشد.
شیر حقی تو و دست ازل و خازن سر
گوید آشفته مدیحت بودش تا که رمق
هوش مصنوعی: شیر حقی تو و دست ازل و خازن سر، آشفته مدح تو را میگویند تا زمانی که نیرو و توان تو باقی باشد.