گنجور

شمارهٔ ۶۳۶

هلال غرّه شعبان ز چرخ کرد طلوع
به پیش جام و صراحی برد سجود و رکوع
قعود یار پری رو قیام شاهد مست
به اهل حال فزاید فزون خضوع و خشوع
ز خاک میکده گو تا برد حیات ابد
سکندر ارچه زآب خضر بود ممنوع
نوای مطرب عشاق راست زد تکبیر
منه به جانب محراب عشق روی خضوع
فغان کند دل شیدا ز دیدن رویت
بلی به ناله برآید چو دید مه مصروع
به حیرتم که به سبعین هجر چون ماندم
مرا که بی‌تو نبودی قرار در اُسبوع
شکر ز دست رقیبم چو حنظل است به طبع
ز دست دوست بود زهر چون شکر مطبوع
چو شمع پا به جا ایستاده‌ام در بزم
مکن تو خدمت جان باختن به کس مرجوع
نظر به لاله‌رخان لیک چشم دل با تست
که عکس‌ها همه دارند سوی اصل رجوع
چه جای پرتو شمع است و تابش اختر
چو آفتاب حقیقت کند ز شرق طلوع
اصول مطرب و مدح علی بس آشفته
ز من مپرس تو ای شیخ از اصول و فروع

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هلال غرّه شعبان ز چرخ کرد طلوع
به پیش جام و صراحی برد سجود و رکوع
هوش مصنوعی: هلال ماه شعبان به آرامی از افق ظاهر شد، در حالی که در دست جام و صراحی قرار داشت و در حال عبادت و فروتنی بود.
قعود یار پری رو قیام شاهد مست
به اهل حال فزاید فزون خضوع و خشوع
هوش مصنوعی: نشستن یار زیبا باعث می‌شود که شاهد مست، فزونی بیشتری در حالت توجه و خضوع برای اهل حال ایجاد کند.
ز خاک میکده گو تا برد حیات ابد
سکندر ارچه زآب خضر بود ممنوع
هوش مصنوعی: از خاک میکده بگو که زندگی جاودانه سکندر را فراهم آورد، هرچند که آب خضر از او دور باشد.
نوای مطرب عشاق راست زد تکبیر
منه به جانب محراب عشق روی خضوع
هوش مصنوعی: آوای موسیقی‌دانان دل‌باخته به زیبایی و عشق بلند شده است. من با تمام وجود به پیشگاه عشق و معشوق به احترام و فروتنی می‌روم.
فغان کند دل شیدا ز دیدن رویت
بلی به ناله برآید چو دید مه مصروع
هوش مصنوعی: دل عاشق به خاطر دیدن چهره تو آه و ناله می‌کند. آری، هنگامی که ماه را بیمار می‌بیند، به گریه می‌افتد.
به حیرتم که به سبعین هجر چون ماندم
مرا که بی‌تو نبودی قرار در اُسبوع
هوش مصنوعی: به شگفتم که چطور در هفتاد هفته دوری از تو ماندم، در حالی که بدون تو هیچ آرامشی نداشتم.
شکر ز دست رقیبم چو حنظل است به طبع
ز دست دوست بود زهر چون شکر مطبوع
هوش مصنوعی: شکرت را از دست رقیب می‌خورم و طعمش مانند تلخی حنظل است، اما از دست دوست، اگر زهر هم باشد، مانند شکر شیرین و خوشایند است.
چو شمع پا به جا ایستاده‌ام در بزم
مکن تو خدمت جان باختن به کس مرجوع
هوش مصنوعی: نظیر شمعی که در یک مجلس روشن و ثابت ایستاده، من نیز در این جمع حضور دارم. نکنید که جان‌باختگی و فداکاری برای هیچ‌کس را به من واگذار کنید.
نظر به لاله‌رخان لیک چشم دل با تست
که عکس‌ها همه دارند سوی اصل رجوع
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های چهره‌ها توجه کن، اما در دل و باطن خود به اصل و حقیقت مطلب بنگر. زیرا تمام تصاویر و زیبایی‌ها به سمت حقیقت و اصل رجعت می‌کنند.
چه جای پرتو شمع است و تابش اختر
چو آفتاب حقیقت کند ز شرق طلوع
هوش مصنوعی: پرتو شمع و نور ستاره در مقایسه با خورشید، به اندازه‌ای کم‌نور و ناچیز است که وقتی خورشید از شرق می‌تابد، تمام این نورها برتری خود را از دست می‌دهند.
اصول مطرب و مدح علی بس آشفته
ز من مپرس تو ای شیخ از اصول و فروع
هوش مصنوعی: ای شیخ، از من درباره قواعد موسیقی و مدح علی نپرس، زیرا ذهن من به شدت درهم ریخته و آشفته است.