گنجور

شمارهٔ ۶۳۳

ای کرده آفتاب زروی تو تاب قرض
عطری زخاک کوی تو کرده گلاب قرض
ماه و ستاره را نرسد لاف روشنی
جائی که نور از تو کند آفتاب قرض
گل آب و رنگ کرده زرخساره تو وام
کرده زچین زلف تو چین مشک ناب قرض
مستان برند از دل خونین من کباب
کرده زلعل نوش تو نشئه شراب قرض
دانی بمهر و ماه چرا ابر شد حجاب
اینان زشرم روی تو کرده نقاب قرض
مطرب نه وجد عارف از نغمه تو بود
کاز عشق کرده نغمه چنگ و رباب قرض
مستغنی است زآب بقا آن لبان نوش
آب خضر نکرده زموج سراب قرض
مسکین دل از لب تو طلبکار بوسه ایست
باید ادا نمود بحکم کتاب قرض
نبود عجب که همچو کمان خم کنند پشت
گر برنهی تو بر سر این نه حجاب قرض
ای دست حق حساب خلایق بدر شود
آید اگر بمعرض یوم الحساب قرض
شاید گر از خرانه غیبش ادا کنی
آشفته تو را که بود بیحساب قرض
دولت چو بر نصاب رسد بایدش زکات
من چون کنم که رفته ز حد نصاب قرض

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرده آفتاب زروی تو تاب قرض
عطری زخاک کوی تو کرده گلاب قرض
هوش مصنوعی: ای خورشید چهره‌ات به زنبق عطر و تازگی می‌بخشد، عطر خوشی که از خاک محله‌ات گرفته شده و گلابی است که به دیگران بدهکار است.
ماه و ستاره را نرسد لاف روشنی
جائی که نور از تو کند آفتاب قرض
هوش مصنوعی: ماه و ستاره نمی‌توانند ادعای روشنی کنند، زیرا جایی که نور تو وجود دارد، حتی آفتاب هم از تو وام می‌گیرد.
گل آب و رنگ کرده زرخساره تو وام
کرده زچین زلف تو چین مشک ناب قرض
هوش مصنوعی: گل به زیبایی چهره‌ات رنگ و لعاب داده و از پیچ و تاب موی تو، عطر خوشی به وام گرفته است.
مستان برند از دل خونین من کباب
کرده زلعل نوش تو نشئه شراب قرض
هوش مصنوعی: مستان قلب خونین مرا به غنیمت می‌برند و از شراب شیرین تو مست و شگفت‌زده شده‌اند.
دانی بمهر و ماه چرا ابر شد حجاب
اینان زشرم روی تو کرده نقاب قرض
هوش مصنوعی: می‌دانی چرا خورشید و ماه در آسمان مانند ابر پنهان شده‌اند؟ زیرا از شرم جمال تو، بر چهره‌اش نقاب کشیده‌اند.
مطرب نه وجد عارف از نغمه تو بود
کاز عشق کرده نغمه چنگ و رباب قرض
هوش مصنوعی: موسیقیدان نه از شور عارفانه‌اش، بلکه به خاطر عشقش نغمه چنگ و رباب را به عاریه گرفته است.
مستغنی است زآب بقا آن لبان نوش
آب خضر نکرده زموج سراب قرض
هوش مصنوعی: آن لبانی که از نوش خوش‌طعم آب خضر سیراب شده‌اند، به قدری غنی و بی‌نیازند که نیازی به آب زلال و دائمی ندارند و سراب برای آنها هیچ ارزشی ندارد.
مسکین دل از لب تو طلبکار بوسه ایست
باید ادا نمود بحکم کتاب قرض
هوش مصنوعی: دل بیچاره از لب تو طلب بوسه‌ای دارد که باید طبق قانون عشق، آن را ادا کنی.
نبود عجب که همچو کمان خم کنند پشت
گر برنهی تو بر سر این نه حجاب قرض
هوش مصنوعی: عجیب نیست که همچون کمان، کسانی که بار سنگینی را بر دوش دارند، خم می‌شوند. اگر بر سر این نه حجاب، دینی یا بدهی ننهید.
ای دست حق حساب خلایق بدر شود
آید اگر بمعرض یوم الحساب قرض
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در روز حسابرسی، دست حق به حساب مردم رسیدگی خواهد کرد، و اگر نیاز باشد، به آنها قرض داده خواهد شد.
شاید گر از خرانه غیبش ادا کنی
آشفته تو را که بود بیحساب قرض
هوش مصنوعی: اگر از گنجینه‌ی پنهان او، چیزی را به دیگری بدهی، ممکن است باعث آشفته‌گی و سردرگمی تو بشود، چون او ممکن است در ازای آن چیزی که بدهی، هیچ پاداشی نداشته باشد.
دولت چو بر نصاب رسد بایدش زکات
من چون کنم که رفته ز حد نصاب قرض
هوش مصنوعی: زمانی که ثروت به حد نصاب برسد، باید از آن زکات پرداخت شود. اما من چگونه می‌توانم زکات بدهم در حالی‌که بدهی‌ام بیشتر از حد نصاب است؟