شمارهٔ ۶۳۰
آن غزالی که من از غمزه شدم نخجیرش
بخت آن کو که به تدبیر کنم تسخیرش
دل سرای تو و ویران تر از او جائی نیست
خانه ای را که نشستی نکنی تعمیرش
گرن اکسیر شدی ای می صافی در خم
هر که نوشید تو را از چه دهی تغییرش
آهم آتشکده ای داشت نهان وقت سحر
دل سنگین تو انداخته از تأثیرش
صورتت سوره نور است و زلطف بیچون
خط تو از رقم مشک کند تفسیرش
هر که دیوانه سودای پریرویان است
همچو آشفته زیک موی بود زنجیرش
نازم آن ترک مجاهد که بجولانگه حسن
سوده بر عارض خورشید دم شمشیرش
رشته زلف تو اندر کف اغیار افتاد
دل دیوانه بگو تا چه بود تدبیرش
بسته عاشق بمیان از خم زلفت زنار
زاهد شهر بگو تا که کند تکفیرش
پنجه قدرت حق است بود دست خدای
علی عالی اعلا که تو خوانی شیرش
سر نهم بر درش ار بخت کند تعجیلی
خاک آن در شوم ار عمر بود تأخیرش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن غزالی که من از غمزه شدم نخجیرش
بخت آن کو که به تدبیر کنم تسخیرش
هوش مصنوعی: آن زیبایی که من به خاطر نگاهش به سویش جذب شدم، خوشبخت کسی است که بتواند با تدبیر و فکر او را به چنگ آورد.
دل سرای تو و ویران تر از او جائی نیست
خانه ای را که نشستی نکنی تعمیرش
هوش مصنوعی: دل من محل توست و خرابتر از آن هیچ جا نیست. خانهای را که در آن نشستهای، نباید بدون تعمیر و سامان باقی بگذاری.
گرن اکسیر شدی ای می صافی در خم
هر که نوشید تو را از چه دهی تغییرش
هوش مصنوعی: اگر تو ای می صافی به اکسیر تبدیل شدهای، پس در هر کوزهای که قرار داری، هر کس که تو را مینوشد، از چه چیزی تغییر پیدا میکند؟
آهم آتشکده ای داشت نهان وقت سحر
دل سنگین تو انداخته از تأثیرش
هوش مصنوعی: دل من در وقت سحر تحت تأثیر آتشکده ای نهان از آهم قرار گرفته و سنگینی احساسات را تجربه میکند.
صورتت سوره نور است و زلطف بیچون
خط تو از رقم مشک کند تفسیرش
هوش مصنوعی: چهرهات همچون سوره نور درخشان است و زیبایی خط تو به قدری دلنشین است که خود را با عطر مشک تو توصیف میکنند.
هر که دیوانه سودای پریرویان است
همچو آشفته زیک موی بود زنجیرش
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق زیباییهای دلخواه و فریبنده است، مانند کسی میشود که از یک موی آنها زنجیر شده و آشفته و بیتاب است.
نازم آن ترک مجاهد که بجولانگه حسن
سوده بر عارض خورشید دم شمشیرش
هوش مصنوعی: من به زیبایی آن جوان دلیر که در میدان شجاعت، چون کوهی استوار و با شکوه، درخشش چهرهاش بر روی صورت خورشید میدرخشد، افتخار میکنم.
رشته زلف تو اندر کف اغیار افتاد
دل دیوانه بگو تا چه بود تدبیرش
هوش مصنوعی: زلفهای تو به دست دیگران افتاده و دل من که دیوانه است، بگو چه تدبیری باید برای این وضعیت اندیشید؟
بسته عاشق بمیان از خم زلفت زنار
زاهد شهر بگو تا که کند تکفیرش
هوش مصنوعی: عاشق در میان زلفهای تو گرفتار شده است، به زاهد شهر بگو که سر از کار او بردارد و او را تبرئه کند.
پنجه قدرت حق است بود دست خدای
علی عالی اعلا که تو خوانی شیرش
هوش مصنوعی: قدرت واقعی و برتر از آنجا که به خداوند علی، که او را به عنوان شیر میشناسند، تعلق دارد، نمایان است.
سر نهم بر درش ار بخت کند تعجیلی
خاک آن در شوم ار عمر بود تأخیرش
هوش مصنوعی: اگر بخت به من اجازه دهد، سرم را بر در آن بگذارم، حتی اگر عمرم به تأخیر بیفتد، حاضر هستم خاک آن در شوم.