گنجور

شمارهٔ ۶۲۸

خرقه صورت بسوزان کسوت معنی بپوش
از خم کثرت برآی و ساغر وحدت بنوش
گرچه از کوشش نگردد هیچ زنگی روسفید
تا توانی در صفای قلب زنگ اندود کوش
شاهدان بی پرده اند و مطربان اندر نوا
نشنوی یا خود نمی بینی تو با این چشم و گوش
قطره ای وقتی زابر عشق بر خاکم چکید
لاجرم خون شیاوشست میآید بجوش
حیرتم بر حیرت افزوده بظلمات سلوک
خضر راهی کو که بگشاید مرا او هوش گوش
بت پرست ار نقش بتگر را ببندد در نظر
لاجرم از کعبه خاطر فرو شوید نقوش
تا مگر از خاک سوی عالم پاکش برند
گوش جان آشفته را باشد بپیغام سروش
راند شیخ از مسجدم ای میگساران همتی
تا مگر راهی دهندم در سرای میفروش
می‌فروش بزم وحدت ساقی مستان علی
آنکه او را مدح گویند گویا و خموش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرقه صورت بسوزان کسوت معنی بپوش
از خم کثرت برآی و ساغر وحدت بنوش
هوش مصنوعی: لباس ظاهری را کنار بگذار و به معنای عمیق‌تر بپرداز. از محدودیت‌های دنیای مادی فراتر برو و از نوشیدن تجربه‌ی وحدت و یکپارچگی لذت ببر.
گرچه از کوشش نگردد هیچ زنگی روسفید
تا توانی در صفای قلب زنگ اندود کوش
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هیچ زحمتی نمی‌تواند لکه‌ای از روی نیکی بردارد، تا جایی که می‌توانی در پاکی و روشنی دل، تلاش کن.
شاهدان بی پرده اند و مطربان اندر نوا
نشنوی یا خود نمی بینی تو با این چشم و گوش
هوش مصنوعی: شاهدان بدون حجاب و پنهانی هستند و نوازندگان در حال نواختن هستند. آیا تو نمی‌شنوی یا با این چشم و گوش خود نمی‌بینی؟
قطره ای وقتی زابر عشق بر خاکم چکید
لاجرم خون شیاوشست میآید بجوش
هوش مصنوعی: وقتی عشق به قلب من چکید، مانند قطره‌ای که بر زمین می‌افتد، به طور طبیعی احساساتی عمیق و دردناک در من به وجود آمد که گویی همانند خون شجاعی است که به جوش می‌آید.
حیرتم بر حیرت افزوده بظلمات سلوک
خضر راهی کو که بگشاید مرا او هوش گوش
هوش مصنوعی: حیرتم در دل تاریکی‌های راهی که در پیش دارم بیشتر شده است. آزمایش سلوک و راهنمایی خضر کجا است که بتواند مرا از این وضعیت نجات دهد و به من هوشیاری الهام کند؟
بت پرست ار نقش بتگر را ببندد در نظر
لاجرم از کعبه خاطر فرو شوید نقوش
هوش مصنوعی: اگر پرستش کننده بت، تصویر ساز بت را در ذهنش محو کند، به ناچار یاد کعبه و نقش‌های آن از خاطرش پاک خواهد شد.
تا مگر از خاک سوی عالم پاکش برند
گوش جان آشفته را باشد بپیغام سروش
هوش مصنوعی: شاید از زمین به سوی دنیای پاکی ها بروند و گوش جان آشفته ما به پیغام فرشته ای توجه کند.
راند شیخ از مسجدم ای میگساران همتی
تا مگر راهی دهندم در سرای میفروش
هوش مصنوعی: ای میگساران، از مسجد بیرون روید و به من یاری رسانید تا شاید فکری برای من کنید و راهی به سوی میفروشی باز شود.
می‌فروش بزم وحدت ساقی مستان علی
آنکه او را مدح گویند گویا و خموش
هوش مصنوعی: در میخانه‌ی عشق و وحدت، ساقیِ مستان علی به قدری بزرگ و شایسته است که حتی اگر کسی او را ستایش کند یا silent بماند، ارزش او تغییر نمی‌کند.