شمارهٔ ۶۲۴
ساقیا فصل بهار است غنیمت دانش
شیخ پیمانه شکن را بشکن پیمانش
دور دوران ندهد هیچ گشایش ساقی
افتتاحی بکن از جام می و دورانش
ملک فانی چه محل دارد و عیش و طربش
یار باقی طلب و صحبت جاویدانش
گریه ابر ببین دیده خونبار بجوی
عشوه گل چه خری و دهن خندانش
بسکه خون دل عشاق بخورد آن لب لعل
گوئی آلوده بخون است در دندانش
جرعه می بکف تست و مرا جان بر لب
خیز ساقی بده آن جرعه و خوش بستانش
زر که منعم بنهد کز پس مرگش بدهند
نوشدارو که پس از مرگ کند درمانش
هر که در دشت عمل تخم نکارد بشتاء
چه تتمع برد از حاصل تابستانش
هر که بر دامن حیدر نزند دست امروز
گرچه نوح است بفردا ببرد طوفانش
هر چه بینی بجهان فانی و پایانش هست
دولت سرمد عشق است و مجو پایانش
سر عشق ار بلب آشفته بیارد چون شمع
آتشی دارد نتوان که کند پنهانش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا فصل بهار است غنیمت دانش
شیخ پیمانه شکن را بشکن پیمانش
هوش مصنوعی: ای ساقی، فصل بهار است و زمان مناسبی برای شادی و لذت بردن. از دانش و تجربه شیخ بهره ببرید و پیمانهاش را بشکنید تا از خوشیها و نعمتهای زندگی بیشتر استفاده کنید.
دور دوران ندهد هیچ گشایش ساقی
افتتاحی بکن از جام می و دورانش
هوش مصنوعی: در مدت زمانهای طولانی هیچگونه فرصتی پیش نخواهد آمد، ای ساقی! کمی از جام می بنوش و درهای خوشی را به روی خود باز کن.
ملک فانی چه محل دارد و عیش و طربش
یار باقی طلب و صحبت جاویدانش
هوش مصنوعی: این دنیا و لذتهای آن، که زودگذر و ناپایدارند، چندان ارزش ندارند. بهتر است به سراغ دوستی بیزا و همراهی جاودان برویم.
گریه ابر ببین دیده خونبار بجوی
عشوه گل چه خری و دهن خندانش
هوش مصنوعی: باران را مانند اشک ابر تصور کن و نگاه کن چگونه چشمانم پر از خون و غم است. به ناز و زیبایی گل توجه کن و حرکات شادیآور آن را ببین که لبخند میزند.
بسکه خون دل عشاق بخورد آن لب لعل
گوئی آلوده بخون است در دندانش
هوش مصنوعی: عاشقان به شدت از عشق رنج میکشند، به طوری که لب لعل او گویی به خون دل آنها آغشته شده و در دندانش نشانهی این درد نمایان است.
جرعه می بکف تست و مرا جان بر لب
خیز ساقی بده آن جرعه و خوش بستانش
هوش مصنوعی: ساقی، تو در دستت یک جام نوشیدنی داری و من به شدت تشنهام و جانم به لبم رسیده است. لطفاً آن جام را به من بده و بگذار طعم و لذت آن را بچشم.
زر که منعم بنهد کز پس مرگش بدهند
نوشدارو که پس از مرگ کند درمانش
هوش مصنوعی: اگر شخصی ثروتمند باشد و بعد از مرگش به او پاداشی بدهند، آن پاداش هیچ فایدهای نخواهد داشت، زیرا درمان و نفعی پس از پایان زندگی فرد به دردش نمیخورد.
هر که در دشت عمل تخم نکارد بشتاء
چه تتمع برد از حاصل تابستانش
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگیاش تلاشی نکند و زحمت نکشد، نمیتواند از میوهها و نتایج خوب کار دیگران بهرهمند شود.
هر که بر دامن حیدر نزند دست امروز
گرچه نوح است بفردا ببرد طوفانش
هوش مصنوعی: هر کسی که به دامن امام علی (ع) نچسبد و از او کمک نخواهد، حتی اگر امروز مانند نوح (ع) باشد، فردا طوفانی او را خواهد برد.
هر چه بینی بجهان فانی و پایانش هست
دولت سرمد عشق است و مجو پایانش
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این جهان میبینی، به زودی تمام میشود و عمرش به پایان میرسد. اما عشق، لذتی پایدار و ابدی دارد که هیچ پایانی برای آن نیست. پس دنبال پایان عشق نباش.
سر عشق ار بلب آشفته بیارد چون شمع
آتشی دارد نتوان که کند پنهانش
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل کسی به شدت شعلهور شود، مانند شمعی که آتش دارد، نمیتواند آن را پنهان کند.