گنجور

شمارهٔ ۶۲۲

عاشق ار کامل است ایمانش
کفر و اسلام هست یکسانش
زخمی تیر عشق را نازم
که بدل مرهم است پیکانش
مصحف عشق آیه قتل است
خاتمه دیده ایم و عنوانش
شمع را آتشی بود پنهان
که عیان برزد از گریبانش
خط جادوی اهرمن سیرت
میبرد خاتم سلیمانش
کرد آزاد عشقم از دو جهان
لاجرم بنده ام باحسانش
در چمن پرده برکشد چو چمان
سرو و گل میشوند حیرانش
نام آشفته را مبر که بهیچ
نخرد کافر و مسلمانش
میبرم این متاع سوی شهی
که بود گرد راه امکانش
ره نبردم اگر بکوی علی
میروم در پناه سلمانش
لاجرم پیش شه چو بارت نیست
بوسه ای زن بپای دربانش
بلبلی را که گل رخی باشد
باغبان گو مخوان ببستانش
هر کرا نعمتی بخانه دراست
گو نخواهد کسی بمهمانش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق ار کامل است ایمانش
کفر و اسلام هست یکسانش
هوش مصنوعی: اگر عاشق به کمال رسیده باشد، ایمانش باعث نمی‌شود که کفر و اسلام برایش تفاوتی داشته باشد.
زخمی تیر عشق را نازم
که بدل مرهم است پیکانش
هوش مصنوعی: زخمی که عشق ایجاد کرده را تحسین می‌کنم، زیرا تیر عشق به گونه‌ای است که همانند مرهم بر قلب جراحت وارد می‌کند.
مصحف عشق آیه قتل است
خاتمه دیده ایم و عنوانش
هوش مصنوعی: کتاب عشق، آخر و عاقبتش به مرگ منتهی می‌شود و ما این را به خوبی می‌شناسیم.
شمع را آتشی بود پنهان
که عیان برزد از گریبانش
هوش مصنوعی: شمع دارای حرارتی بود که به طور پنهانی درونش وجود داشت و ناگهان از آن بیرون آمد.
خط جادوی اهرمن سیرت
میبرد خاتم سلیمانش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی فریبنده و جذاب (که به نوعی شبیه یک جادو است) تأثیر زیادی بر روی شخصیت و رفتار فرد می‌گذارد و او را به سمتی می‌کشاند که شاید از مسیر اصلی خود باز بماند. در واقع، این خط جادوئی نمادی از جذابیت‌هایی است که می‌تواند باعث انحراف فرد از هدف‌های بزرگ و ارجمندش شود.
کرد آزاد عشقم از دو جهان
لاجرم بنده ام باحسانش
هوش مصنوعی: عشق من به صورت آزاد و رها از هر قید و شرطی است، به همین خاطر من به لطف و مهربانی او، دوستدار و وابسته به او هستم.
در چمن پرده برکشد چو چمان
سرو و گل میشوند حیرانش
هوش مصنوعی: در باغ، وقتی که سرو و گل زیبایی خود را به نمایش می‌گذارند، همه چیز تحت تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرد و حیرت‌زده می‌شود.
نام آشفته را مبر که بهیچ
نخرد کافر و مسلمانش
هوش مصنوعی: نام آشفته را به خاطر بسپار که هیچ کس، چه کافر و چه مسلمان، نمی‌تواند آن را درک کند.
میبرم این متاع سوی شهی
که بود گرد راه امکانش
هوش مصنوعی: من این کالای باارزش را به سوی پادشاهی می‌برم که در کنار راه ممکن وجود دارد.
ره نبردم اگر بکوی علی
میروم در پناه سلمانش
هوش مصنوعی: اگر به کوی علی نروم و در آنجا نباشم، در پناه سلمان او زندگی می‌کنم.
لاجرم پیش شه چو بارت نیست
بوسه ای زن بپای دربانش
هوش مصنوعی: بنابراین، وقتی که در حضور پادشاهی قرار داری و چیزی برای ارائه نداری، بهتر است حداقل محبت و احترامی را با بوسه‌ای به دربان او ابراز کنی.
بلبلی را که گل رخی باشد
باغبان گو مخوان ببستانش
هوش مصنوعی: باغبان باید از بلبلی که زیبایی خاصی دارد و دلرباست، دوری کند و او را به باغ نیاورد.
هر کرا نعمتی بخانه دراست
گو نخواهد کسی بمهمانش
هوش مصنوعی: هر کسی که در خانه‌اش نعمت و فراوانی داشته باشد، هیچ‌کس را به مهمانی دعوت نمی‌کند.