گنجور

شمارهٔ ۶۱۶

دل نمک سود لعل خندانش
جان بر آتش زآب دندانش
نوک پیکانت ار خورد طفلی
چه تمتع زشیر پستانش
هر که دارد چنین گلی رعنا
نبود شوق گشت بستانش
ساکن کوی آن بهشتی روی
نیست حاجت بحور و غلمانش
گو به یعقوب تا که جوید باز
یوسف اندر چه زنخدانش
ما و یک بوسه زآن لب نوشین
خضر نازد بآب حیوانش
هر که شد مطمئن خلیل آسا
نار نمرود دان گلستانش
این چه وادی بود که چون مجنون
همه لیلی است در بیابانش
آفتابش چه گوست در خم زلف
تا خورد لطمه ی زچوگانش
هر کرا سر بعهد یاری رفت
ناگزیر است عهد یارانش
هر کرا چشم و دل بابروئیست
سینه شد وقف تیربارانش
جان آشفته خاک کوی علیست
واعظ از این و آن مترسانش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل نمک سود لعل خندانش
جان بر آتش زآب دندانش
هوش مصنوعی: دل عاشق از زیبایی و خنده‌ی او به شدت متاثر شده و همچون آتش درونش می‌سوزد، در حالی که به تلخی دندان‌هایش می‌اندیشد.
نوک پیکانت ار خورد طفلی
چه تمتع زشیر پستانش
هوش مصنوعی: اگر نوک پیکانت به یک کودک برخورد کند، او چه لذتی از شیر پستانش می‌برد؟
هر که دارد چنین گلی رعنا
نبود شوق گشت بستانش
هوش مصنوعی: هرکسی که چنین گلی زیبا و خرم را ندارد، شوق و اشتیاقی برای گشت و گذار در باغ ندارد.
ساکن کوی آن بهشتی روی
نیست حاجت بحور و غلمانش
هوش مصنوعی: در محله‌ای که آن چهره بهشتی سکونت دارد، نیازی به دریا و جوانان زیبا نیست.
گو به یعقوب تا که جوید باز
یوسف اندر چه زنخدانش
هوش مصنوعی: به یعقوب بگو که به دنبال یوسف برود و ببیند در چه چیزی در نشانه‌های چهره‌اش باید جستجو کند.
ما و یک بوسه زآن لب نوشین
خضر نازد بآب حیوانش
هوش مصنوعی: ما و یک بوسه از آن لب شیرین، به مانند خضر که به آب حیات نزدیک است، یادآور لحظه‌ای از شگفتی و زندگی جاودان هستیم.
هر که شد مطمئن خلیل آسا
نار نمرود دان گلستانش
هوش مصنوعی: هر کس که در ایمان خود محکم و مطمئن باشد، مانند ابراهیم خلیل، در برابر آتش نمرود قرار می‌گیرد و از آن آتش به سلامت عبور می‌کند، همچنان که گلستان در دل آتش زنده می‌ماند.
این چه وادی بود که چون مجنون
همه لیلی است در بیابانش
هوش مصنوعی: این چه مکان عجیبی است که مانند مجنون، همه جا لیلی را می‌بیند و در بیابانش فقط او را می‌جوید؟
آفتابش چه گوست در خم زلف
تا خورد لطمه ی زچوگانش
هوش مصنوعی: خورشیدش را چه بگویم وقتی در پیچ و تاب زلفش گرفتار می‌شود و آسیب می‌بیند.
هر کرا سر بعهد یاری رفت
ناگزیر است عهد یارانش
هوش مصنوعی: هر کس که به وعده دوستی وفا کند، حتماً به عهد و پیمان‌های دوستانش پایبند خواهد بود.
هر کرا چشم و دل بابروئیست
سینه شد وقف تیربارانش
هوش مصنوعی: هر کسی که چشمی زیبا و دلی شاداب دارد، سینه‌اش به نشانه عشق و محبت به او سپرده می‌شود.
جان آشفته خاک کوی علیست
واعظ از این و آن مترسانش
هوش مصنوعی: دل ناآرام و پریشان من به خاطر عشق و دوستی علی تحریک شده است، پس واعظ از هر چیزی دیگر او را نترسان.