شمارهٔ ۶۱۴
زلفین تو تا مروحه دارند بر آتش
از آتش سودای تو دل گشته مشوش
خواهی که نسوزند ز سودای تو اسلام
هندوبچگان را منشان بر سر آتش
گیسوی تو شد سلسلهجنبان رقیبان
افتاده از این سلسله جمعی به کشاکش
در بوته هجران چه گذاری دل ما را
تا چند بر آتش بگذاری زر بیغش
مخمور شراب غم عشق تو احبا
اغیار ز صهبای وصالت همه سرخوش
بر نرگس جادوی تو افسون نکند کار
گر زلف تو دارند مرا نعل بر آتش
آشفته در آن طره سرکش چو اسیری
داری خبری از دل عشاق بلاکش
بگذار به جان منتم ای مطرب خوشگوی
بر دار ز دل بار گران ساقی مهوش
تا مست شوم مدح شهنشاه بخوانم
آن شه که به معراج نبی تاخته ابرش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلفین تو تا مروحه دارند بر آتش
از آتش سودای تو دل گشته مشوش
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند دو بادبزن هستند که بر آتش دمیده میشوند و این باعث میشود دل من از عشق تو پرهیجان و ناآرام شود.
خواهی که نسوزند ز سودای تو اسلام
هندوبچگان را منشان بر سر آتش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که عشق و آرزوهای تو باعث آتشسوزی در دلهای جوانان هندو نشود، نباید آنها را به قربانگاه عشق خود ببر.
گیسوی تو شد سلسلهجنبان رقیبان
افتاده از این سلسله جمعی به کشاکش
هوش مصنوعی: موهای تو باعث رقابت دیگران شده است و گروهی از آنها در این رقابت به زحمت افتادهاند.
در بوته هجران چه گذاری دل ما را
تا چند بر آتش بگذاری زر بیغش
هوش مصنوعی: دل ما را در آتش هجران چه میکنی؟ تا کی باید سوختن را تحمل کنیم؟ زری که خالص و بدون ناخالصی است، در آتش قرار میگیرد تا خالصتر شود.
مخمور شراب غم عشق تو احبا
اغیار ز صهبای وصالت همه سرخوش
هوش مصنوعی: شراب غم عشق تو مرا مست کرده است، اما دوستان دیگر از وصال تو خوشحال و شاداب هستند.
بر نرگس جادوی تو افسون نکند کار
گر زلف تو دارند مرا نعل بر آتش
هوش مصنوعی: چشمهای جذاب و سحرآمیز تو برای من هیچ تأثیری ندارد، زیرا دل من به زلفهای تو وابسته است و همین موضوع مرا به سمت آتش جذابیت تو میکشد.
آشفته در آن طره سرکش چو اسیری
داری خبری از دل عشاق بلاکش
هوش مصنوعی: دربارهٔ کسی صحبت میکند که در موهای پیچیده و دلربا مانند اسیری سردرگم و آشفته به نظر میرسد و از حال و احساسات عاشقان داغدار خبر ندارد.
بگذار به جان منتم ای مطرب خوشگوی
بر دار ز دل بار گران ساقی مهوش
هوش مصنوعی: ای مطرب خوش سخن، بگذار تا با جان من بازی کنی. بر روی چوبه دار، بار سنگین دل را از من بگیر، ای ساقی خوشچهره.
تا مست شوم مدح شهنشاه بخوانم
آن شه که به معراج نبی تاخته ابرش
هوش مصنوعی: میخواهم تا زمانی که خوشحال و سرمست هستم، درباره پادشاهی که به مقام بالا و معراج پیامبر دست یافته است، ستایش کنم.