گنجور

شمارهٔ ۶۱۳

چشم مهجور کی بود خوابش
که بر آبست صبر و پایابش
حاش لله اگر بیارامد
آنکه کشتی شکسته سیلابش
نبودش اشتیاق آب بسر
ماهئی کاوفتد بقلابش
هر که دارد هوای صحبت دوست
گو ببر جورها زاصحابش
طالب بارگاه سلطانی
نازو منت کشد زبوابش
دردمندی که شد زعشق علیل
نیست جز بوسه تو جلابش
هر که مستسقی است از تف هجر
نکند غیر وصل سیرابش
دل من با رخت نمی تابد
نقص باشد کتان زمهتابش
وه چه بازی بود محبت را
که بشش در درند احبابش
یک شب آشفته و حکایت زلف
مختصر کن مده تو اطنابش
کشته عشق را دیت بمثل
گوسفند است و تیغ قصابش
گر کنی غوص بحر وحدت را
جز علی نیست در نایابش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم مهجور کی بود خوابش
که بر آبست صبر و پایابش
هوش مصنوعی: چشم غایب از محبوب هرگز خوابش نمی‌رسد، زیرا در دل او صبر و تحمل برای دیدار او وجود دارد.
حاش لله اگر بیارامد
آنکه کشتی شکسته سیلابش
هوش مصنوعی: اینکه شخصی با مشکلات و چالش‌ها آرامش پیدا کند، مانند این است که یک کشتی شکسته بتواند در طوفان‌ها و سیلاب‌ها از جایی نجات یابد. اگر چنین چیزی رخ دهد، انسان باید آن را غیرممکن بداند.
نبودش اشتیاق آب بسر
ماهئی کاوفتد بقلابش
هوش مصنوعی: اگر آبی در دست نباشد، هیچ اشتیاقی به آن ماهی که در تله افتاده، وجود ندارد.
هر که دارد هوای صحبت دوست
گو ببر جورها زاصحابش
هوش مصنوعی: هر کسی که دوست دارد با دوستانش در ارتباط باشد، باید از بدمستی‌ها و رفتارهای ناپسند اطرافیانش دوری کند.
طالب بارگاه سلطانی
نازو منت کشد زبوابش
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال پذیرش و محبت از سوی یک پادشاه است، با ناز و ذلت از درهای او وارد می‌شود و از او خواسته‌هایش را می‌طلبد.
دردمندی که شد زعشق علیل
نیست جز بوسه تو جلابش
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق، دچار درد و رنج شده، جز بوسه تو چیزی نمی‌تواند او را درمان کند.
هر که مستسقی است از تف هجر
نکند غیر وصل سیرابش
هوش مصنوعی: هر کسی که از درد جدایی رنج می‌برد، تنها با وصل و نزدیک شدن می‌تواند به آرامش و سرزندگی برسد.
دل من با رخت نمی تابد
نقص باشد کتان زمهتابش
هوش مصنوعی: دل من با دیدن تو تاب و توان ندارد، انگار که زیبایی تو مانند نوری است که در کتان ایجاد نقص می‌کند.
وه چه بازی بود محبت را
که بشش در درند احبابش
هوش مصنوعی: چه بازی جالب و عجیبی بود محبت که دوستانش را به چنگ انداخت.
یک شب آشفته و حکایت زلف
مختصر کن مده تو اطنابش
هوش مصنوعی: در یک شب پراضطراب، داستان زیبایی را از زلفی کوتاه بازگو کن و نیازی به گسترش آن نیست.
کشته عشق را دیت بمثل
گوسفند است و تیغ قصابش
هوش مصنوعی: عشق باعث شده است که فردی مانند قربانی گوسفند در دست قصاب به سرنوشت دردناکی دچار شود.
گر کنی غوص بحر وحدت را
جز علی نیست در نایابش
هوش مصنوعی: اگر به عمق دریای یکیّت نفوذ کنی، چیزی جز علی در آن نمی‌یابی.