شمارهٔ ۶۱۱
بر عشق صبر میکنم و بر جراحتش
وز عقل میگریزم و داروی راحتش
ملک دلی که خیمهٔ واجب در او زنند
ممکن چگونه پای گذارد به ساحتش
زآن منظر صبیح چه گویم که در جهان
صبح ازل نمونه بود از صباحتش
محتاج چاشنی است اگر خوان پادشاست
تا چاشنی گرفته نمک از ملاحتش
در آینه قبیح نماید رخ قبیح
غفلت مکن حکیم ز وجه قباحتش
عارف شراب ناب کشد گرچه شد حرام
زاهد به آب ساخته و با اباحتش
ماهی اگر که راحت خود را در آب دید
جوید سمندر آتش بر استراحتش
گفتی چو چشم یار بود نرگس چمن
بگشای چشم و نیک ببین در وقاحتش
شاید اگر که خیره بماند در او عقول
بیند چو لطف عنصر او در سماحتش
پیغمبری که گفت انا افصح از ازل
کندست در حقیقت واجب فصاحتش
آشفته یافته نمک مدح مرتضی
شاید که التیام پذیرد جراحتش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر عشق صبر میکنم و بر جراحتش
وز عقل میگریزم و داروی راحتش
هوش مصنوعی: من بر عشق صبر میکنم و بر زخمهای آن تاب میآورم، در حالی که از عقل دور میشوم و به دنبال آرامش این عشق هستم.
ملک دلی که خیمهٔ واجب در او زنند
ممکن چگونه پای گذارد به ساحتش
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که دل، که محل واقعههای مهم و واجب است، به حضور دیگری پا بگذارد؟
زآن منظر صبیح چه گویم که در جهان
صبح ازل نمونه بود از صباحتش
هوش مصنوعی: از آن جا که زیبایی منظره ستوده است، چه میتوانم بگویم که در دنیا، صبح آفریدن خود، نمونهای از این زیبایی را به نمایش گذاشته است.
محتاج چاشنی است اگر خوان پادشاست
تا چاشنی گرفته نمک از ملاحتش
هوش مصنوعی: انسان نیازمند چاشنی و طعم است اگر میخواهد از سفرهی پادشاه بهرهمند شود، تا از خوشمزگی و لذت آن چاشنی بهرهمند گردد.
در آینه قبیح نماید رخ قبیح
غفلت مکن حکیم ز وجه قباحتش
هوش مصنوعی: اگر چهره زشت باشد، در آینه زشتتر به نظر میرسد. ای حکیم، غفلت نکن از اینکه این زشتی ناشی از خود چهره است.
عارف شراب ناب کشد گرچه شد حرام
زاهد به آب ساخته و با اباحتش
هوش مصنوعی: عارف شراب خالص و حقیقی را مینوشد، هرچند که نوشیدن آن ممنوع شده است، اما زاهد تنها به آب بسنده میکند و با اجازه آن را مینوشد.
ماهی اگر که راحت خود را در آب دید
جوید سمندر آتش بر استراحتش
هوش مصنوعی: اگر ماهی خود را در آب آرام ببیند، به دنبال چیزی میگردد که آرامش او را بر هم زند.
گفتی چو چشم یار بود نرگس چمن
بگشای چشم و نیک ببین در وقاحتش
هوش مصنوعی: تو گفتی که وقتی چشمان یار به مانند نرگس زیبایی دارند، چشمهایت را باز کن و خوب ببین که چقدر در جسارت و بیشرمی جلوه کردهاند.
شاید اگر که خیره بماند در او عقول
بیند چو لطف عنصر او در سماحتش
هوش مصنوعی: شاید اگر به او دقیق و متمرکز شویم، عقلها و اندیشهها روشنایی و زیبایی او را در فضایی از سخاوت و لطفش ببینند.
پیغمبری که گفت انا افصح از ازل
کندست در حقیقت واجب فصاحتش
هوش مصنوعی: پیامبری که از ابتدا گفته است "من بهترین سخن را میگویم"، در واقع، شایستگیاش برای بیان کلمات زیبا و روشن، امری مسلم و ضروری است.
آشفته یافته نمک مدح مرتضی
شاید که التیام پذیرد جراحتش
هوش مصنوعی: شاید با سرودن و اشاره به فضائل و ویژگیهای مرتضی، حال و هوای دل که دچار دردی است بهبود یابد.