گنجور

شمارهٔ ۶۱۰

چه اختر بود طالع در شب دوش
که با آن ماه رو بودم در آغوش
به ترکستان رویش چی گیسو
فتاده کاروانی دوش بر دوش
مژه از ابروی مشکین کمانش
عذر از خط زنگاری زره پوش
من از آن لعل میگون سرخوش و مست
حریفان از می و پیمانه مدهوش
صراحی وار خونم ریخت از چشم
زبس چون خم زدی خون دلم جوش
همه شب چشم من بیدار از شوق
رقیبان جملگی در خواب خرگوش
گهی در حلقه زلفش زدم چنگ
کشیدم عقل و دین را حلقه در گوش
کله افکند از سر زآنکه هرگز
نگنجد آفتابی زیر سر پوش
اگر بزمی بعمرت شد میسر
که با او می بنوشی پند مینوش
عوض گر میدهندت جنت و حور
بیا یوسف بهیچ ای خواجه مفروش
بیا آشفته دم درکش زگفتار
که هر کاو باخبر شد گشت خاموش
بگو از صاحب سر سلونی
حدیث آزمندی کن فراموش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه اختر بود طالع در شب دوش
که با آن ماه رو بودم در آغوش
هوش مصنوعی: در شب گذشته، چه سرنوشتی داشتم که با آن ماه در آغوش بودم.
به ترکستان رویش چی گیسو
فتاده کاروانی دوش بر دوش
هوش مصنوعی: در ترکستان دختری با گیسوانی زیبا در کنار کاروانی قرار دارد که شب هنگام بر دوش همدیگر می‌گذارند.
مژه از ابروی مشکین کمانش
عذر از خط زنگاری زره پوش
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چشمان و ابروی محبوب می‌پردازد. مژه‌ها به ظرافت ابروهای مشکی و کمانی آن اشاره می‌کنند و باعث می‌شوند تا عذر خط زنگاری زره‌ای پوشیده شود. به طور کلی، تصویر زیبایی از ترکیب اجزای چهره و جاذبه‌ای که ایجاد می‌کنند به دست می‌دهد.
من از آن لعل میگون سرخوش و مست
حریفان از می و پیمانه مدهوش
هوش مصنوعی: من از رنگ زیبای لعل میگون شاد و سرمست هستم و دوستانم از شراب و لیوان مدهوش شده‌اند.
صراحی وار خونم ریخت از چشم
زبس چون خم زدی خون دلم جوش
هوش مصنوعی: چشمانم مانند صراحی از اشک پر شده و خون دلم به خاطر دردهایی که کشیده‌ام، به شدت فوران می‌کند.
همه شب چشم من بیدار از شوق
رقیبان جملگی در خواب خرگوش
هوش مصنوعی: تمام شب، چشمان من بیدار و در آرزوی رقیبان است، در حالی که همه آن‌ها در خواب عمیق هستند.
گهی در حلقه زلفش زدم چنگ
کشیدم عقل و دین را حلقه در گوش
هوش مصنوعی: گاهی در مِی‌خاموش زلف او، به طرز افراطی به خوشی و شادی پرداختم، و عقل و دین را به گونه‌ای فراموش کردم که گویی درگوششان حلقه‌ای گذاشته شده است.
کله افکند از سر زآنکه هرگز
نگنجد آفتابی زیر سر پوش
هوش مصنوعی: سر خود را پایین انداخت، زیرا هیچگاه نوری نمی‌تواند زیر سایه‌بان پنهان بماند.
اگر بزمی بعمرت شد میسر
که با او می بنوشی پند مینوش
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش آمد که در مجلسی خوش بگذرانی و با دیگران می نوشی، بهتر است از نصیحت‌ها و اندرزها غافل نشوی.
عوض گر میدهندت جنت و حور
بیا یوسف بهیچ ای خواجه مفروش
هوش مصنوعی: اگر به تو به جای بهشت و حور وعده دهند، بیا و یوسف را به هیچ چیز مبادله نکن، ای آقا!
بیا آشفته دم درکش زگفتار
که هر کاو باخبر شد گشت خاموش
هوش مصنوعی: بیا تا از حرف‌های آشفته و درهم بپرهیزیم، زیرا هر کسی که از واقعیت آگاه شود، در سکوت فرو می‌رود.
بگو از صاحب سر سلونی
حدیث آزمندی کن فراموش
هوش مصنوعی: بگو از صاحب راز، از او داستانی درباره‌ی آزمندها بگو، ولی فراموش نکن که سرگذشت آن‌ها را می‌دانی.