گنجور

شمارهٔ ۶۱

نقش یوسف تا بکی نقاش بر دیوارها
یوسف ار داری بیاور بر سر بازارها
باغبانا گر تو بیرون میکنی ما را زباغ
بوی گل شاید شنید از رخنه دیوارها
من که دارم یکختن نافه ززلفت در ضمیر
منت بیجا نخواهم بردن از عطارها
کی بگوش از سینه و دل آیدت بانگ سرود
نشنوی جز ناله اندر منزل بیمارها
حرفها آموخت رندی دوشم از اسرار عشق
بود در هر حرف او پنهان بسی اسرار ها
شایدش گر فاش گوید سر حق در انجمن
هر که چون حلاج خوش کرده است جابردارها
هر چه بر ذرات عالم عرضه شد روز ازل
من گزیدم عشق خوبان را زدیگر کارها
بار دلها داشت زلفش دل بزیر بار زلف
وه که بر بار دلم افزوده شد سربارها
نه بدیرم هست راه و نه حرم ای همرهان
عشق بازان فارغند از سبحه و زنارها
گر بگیرد شحنه ام یا شیخ تکفیرم کند
کسوت مستان تو عاری بود از عارها
مشکل آشفته نگشاید زشیخ خانقاه
عقده کس حل نشد جز بر در خمارها
تا نسوزم زآتش عصیان ببالا دوختم
کسوتی کز حب حیدر داشت پود و تارها
راه ایمان میزند آن چشمکان کافرت
بر که شاید داوری بردن از این عیارها
بر در میرمؤید آنکه چون نوشیروان
هست از دیوان عدلش در جهان آثارها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقش یوسف تا بکی نقاش بر دیوارها
یوسف ار داری بیاور بر سر بازارها
هوش مصنوعی: تا کی نقاشی تصویر یوسف را بر دیوارها ببینیم؟ اگر یوسف را داریم، باید او را به میان بازارها بیاوریم و دیگر نیازی به نقاشی نیست.
باغبانا گر تو بیرون میکنی ما را زباغ
بوی گل شاید شنید از رخنه دیوارها
هوش مصنوعی: اگر باغبان ما را از باغ بیرون کند، ممکن است که بوی گل را از شکاف دیوارها بشنود.
من که دارم یکختن نافه ززلفت در ضمیر
منت بیجا نخواهم بردن از عطارها
هوش مصنوعی: من که در دل خود دارم محبت و یاد تو را، هرگز نخواهم خواست که از معشوقه‌ها و عطارها کمک بگیرم.
کی بگوش از سینه و دل آیدت بانگ سرود
نشنوی جز ناله اندر منزل بیمارها
هوش مصنوعی: اگر صدای شادی و سرور از درون قلبت به گوش نمی‌رسد، تنها ناله و گریه‌ی درد و بیماری را در خانه‌های بیماران می‌شنوی.
حرفها آموخت رندی دوشم از اسرار عشق
بود در هر حرف او پنهان بسی اسرار ها
هوش مصنوعی: در شب گذشته، از یک شخص زیرک و دانا نکات زیادی درباره عشق یاد گرفتم و در هر یک از کلمات او، رازهای زیادی نهفته بود.
شایدش گر فاش گوید سر حق در انجمن
هر که چون حلاج خوش کرده است جابردارها
هوش مصنوعی: اگر کسی در جمع، حقیقت را به وضوح بیان کند، ممکن است او مانند حلاج، که در زمان خود به گفتن حقایق معروف بود، به زندگی‌اش دچار مشکلات و چالش‌هایی شود.
هر چه بر ذرات عالم عرضه شد روز ازل
من گزیدم عشق خوبان را زدیگر کارها
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان به وجود آمده و نمایان شده، من در روز آغازین، عشق به خوبان را انتخاب کردم و از سایر کارها صرف نظر کردم.
بار دلها داشت زلفش دل بزیر بار زلف
وه که بر بار دلم افزوده شد سربارها
هوش مصنوعی: زلف او سنگین و پر از درد و غم است و دل‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد. ای وای، بر دلم که از این عشق و مشکلات بیشتر شده است.
نه بدیرم هست راه و نه حرم ای همرهان
عشق بازان فارغند از سبحه و زنارها
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در مسیر عشق و عشق‌ورزی، نه نیازی به تأخیر در حرکت است و نه نیاز به مکان‌های مقدس. همراهان عشق، آزاد از قیود و رسم و رسوم معمولی، از زنجیرها و محدودیت‌ها رهایی یافته‌اند.
گر بگیرد شحنه ام یا شیخ تکفیرم کند
کسوت مستان تو عاری بود از عارها
هوش مصنوعی: اگر شحنه (پلیس) من را بگیرد یا شیخ (روحانی) مرا کافر بداند، لباس مستان (عاشقان) تو از هر ننگ و عیبی پاک است.
مشکل آشفته نگشاید زشیخ خانقاه
عقده کس حل نشد جز بر در خمارها
هوش مصنوعی: مشکلات و مسائل روحی در جایی مانند خانقاه و زیر نظر یک عالم دینی حل نمی‌شوند و تنها در مکان‌های خاصی مثل میخانه و در کنار مردم می‌توان به رهایی از این مشکلات رسید.
تا نسوزم زآتش عصیان ببالا دوختم
کسوتی کز حب حیدر داشت پود و تارها
هوش مصنوعی: من برای اینکه از آتش نافرمانی نسوزم، لباس وپوششی بر تن کردم که تمام آن از محبت و عشق امام علی (ع) بافته شده است.
راه ایمان میزند آن چشمکان کافرت
بر که شاید داوری بردن از این عیارها
هوش مصنوعی: چشم‌های کافر تو راه ایمان را نشان می‌دهند، زیرا ممکن است از این جوانمردان قضاوتی بکنند.
بر در میرمؤید آنکه چون نوشیروان
هست از دیوان عدلش در جهان آثارها
هوش مصنوعی: در برابر میخانه، نشانه‌هایی از عدالت و اصول نیکوی نوشیروان دیده می‌شود که در دنیا باقی مانده و نشان‌دهنده‌ی کارهای اوست.