شمارهٔ ۶۰۴
این چه بلبل که چو گوش کند آوازش
غنچه طوطی صفت آید زپی پروازش
نقش او بسته صورتگر و بازش نکشد
با نیاز آمده ام تا کشم از جان بازش
عکس ساقی بدرون داشت نهان باده ناب
وه که ای جام بلورین کند افشا رازش
بگدائی در میکده سازد درویش
که سلاطین دو عالم بکنند اعزازش
زخمه بر پرده عشاق زن ایمطرب عشق
که زآهنگ دگر شور گرفته سازش
دل سودازده آن مرغ که پرواز گرفت
نه چنان رفته که بینند دگر ره بازش
یوسف مصری اگر بندگی عشق نکرد
که نودی بعزیزی زجهان ممتازش
دل آشفته ززلفت گذرد چون بپرد
صعوه ای را که گرفتست بچنگل بازش
تا کی این سبحه و آن دفتر آلوده بزرق
سعی کن در قدم پیر مغان اندازش
پیر میخانه وحدت علی آن مخزن عشق
که بجز عقل نخستین نبود انبازش
ای خوشا طوس و خوش آن روضه جنت تمثال
وقت آنست که آنجا بری ای شیرازش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این چه بلبل که چو گوش کند آوازش
غنچه طوطی صفت آید زپی پروازش
هوش مصنوعی: این چه بلبل است که وقتی صدایش را میشنوی، غنچهای شبیه به طوطی به دنبال پروازش میآید؟
نقش او بسته صورتگر و بازش نکشد
با نیاز آمده ام تا کشم از جان بازش
هوش مصنوعی: صورتگر چهرهای از او خلق کرده و نمیتواند او را رها کند. من با احتیاج آمدهام تا از جانم برای او فداکاری کنم.
عکس ساقی بدرون داشت نهان باده ناب
وه که ای جام بلورین کند افشا رازش
هوش مصنوعی: تصویر ساقی به طور پنهانی داخل بادهای خالص قرار دارد و ای جام بلوری، راز این باده را فاش میکنی.
بگدائی در میکده سازد درویش
که سلاطین دو عالم بکنند اعزازش
هوش مصنوعی: یک درویش در میخانه درخواست میکند که او را به گونهای محترم بشمارند که حتی پادشاهان دو جهان نیز به او احترام بگذارند.
زخمه بر پرده عشاق زن ایمطرب عشق
که زآهنگ دگر شور گرفته سازش
هوش مصنوعی: نواختن ساز عشق را آغاز کن و عشق را با صدای جدیدی به تصویر بکش، چون دلهای عاشق از نگاهی متفاوت به وجد آمدهاند.
دل سودازده آن مرغ که پرواز گرفت
نه چنان رفته که بینند دگر ره بازش
هوش مصنوعی: دل بیمار آن پرندهای که پرواز کرد، به گونهای نیست که دیگران بخواهند مسیر بازگشتش را مشاهده کنند.
یوسف مصری اگر بندگی عشق نکرد
که نودی بعزیزی زجهان ممتازش
هوش مصنوعی: اگر یوسف مصری به عشق خدمت نمیکرد، هیچگاه ندا نمیرسید که او از دیگران ممتاز است.
دل آشفته ززلفت گذرد چون بپرد
صعوه ای را که گرفتست بچنگل بازش
هوش مصنوعی: دل آشفتگی که از زلف تو متاثر شده، مانند پرندهای است که به دام افتاده و به سیاهی و تاریکی میافتد. وقتی که از این حالت رهایی یابد، به سوی آزادی و آسمان پرواز میکند.
تا کی این سبحه و آن دفتر آلوده بزرق
سعی کن در قدم پیر مغان اندازش
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی به این کارها و مشغلههای بیفایده ادامه دهی؟ بهتر است تلاش کنی و این وسایل را به پاهای پیر و دانای مغان بسپاری تا به راه راست هدایت شوی.
پیر میخانه وحدت علی آن مخزن عشق
که بجز عقل نخستین نبود انبازش
هوش مصنوعی: پیر میخانه به عنوان نماد وحدت و عشق مطرح است، و اشاره دارد به اینکه او تنها با عقل اولیه و ناب خود همراه است و هیچ کسی جز او نمیتواند همدم او باشد. این مفهوم نشاندهنده یکتایی و عمیق بودن عشق است.
ای خوشا طوس و خوش آن روضه جنت تمثال
وقت آنست که آنجا بری ای شیرازش
هوش مصنوعی: خوشا طوس و خوش بستان بهشتی که تصویری از بهشت است، زمانى که تو آنجا حاضر باشى، اى شهر شیراز!