شمارهٔ ۶۰۳
هر کرا خواندی از نکویانش
لاجرم نیست عهد و پیمانش
هر که سرو و گلش در ایوانست
نرود دل بسوی بستانش
چشم هر کاو بر آن دو ابرو دوخت
گو بکن سینه وقف پیکانش
مور بگرفت خاتم لعلش
آن که بد حشمت سلیمانش
معجز عیسویش در لب نوش
دست موسی است در گریبانش
حلقه زد زلف تا که بر رویت
عقل پنداشت چشم حیرانش
من و ساقی حوروش در باغ
زاهد و خلد و حور و غلمانش
کی مرا ره دهد به چاه ذقن
آنکه یوسف بود به زندانش
در دل آشفته را بسی گره است
از خم طره پریشانش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر کرا خواندی از نکویانش
لاجرم نیست عهد و پیمانش
هوش مصنوعی: هر کس را که از نیکوکاران یاد کردهای، این بدان معنا نیست که او به عهد و پیمان خود وفادار است.
هر که سرو و گلش در ایوانست
نرود دل بسوی بستانش
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و طراوت را در خانهاش داشته باشد، دلش به دنبال باغی نخواهد رفت.
چشم هر کاو بر آن دو ابرو دوخت
گو بکن سینه وقف پیکانش
هوش مصنوعی: هر کسی که به آن دو ابرو نگاه کند، باید دلش را فدای تیر زیبایی آن کند.
مور بگرفت خاتم لعلش
آن که بد حشمت سلیمانش
هوش مصنوعی: مور، انگشتر زیبای او را برداشت؛ آن کسی که با عظمت سلیمان، به او برخورد کرد.
معجز عیسویش در لب نوش
دست موسی است در گریبانش
هوش مصنوعی: عیسای مسیح با معجزاتش شناخته میشود، اما در اینجا به دست موسی که در گریبان اوست اشاره میشود. این نشاندهندهی این است که دو شخصیت بزرگ و معجزهآسا در یکدیگر تأثیر دارند و قدرت خاصی را از هم میگیرند.
حلقه زد زلف تا که بر رویت
عقل پنداشت چشم حیرانش
هوش مصنوعی: دروغی که زلفت ایجاد کرده بود، باعث شد که عقل از زیبایی چشمانت حیرت زده شود.
من و ساقی حوروش در باغ
زاهد و خلد و حور و غلمانش
هوش مصنوعی: من و ساقی در باغ زاهد نیکو و سرزمین بهشت با زیباییها و پسران جوانش هستیم.
کی مرا ره دهد به چاه ذقن
آنکه یوسف بود به زندانش
هوش مصنوعی: چه کسی به من اجازه میدهد که در چاه تنگ و تاریک بیفتم؛ همانطور که یوسف به زندان افتاد؟
در دل آشفته را بسی گره است
از خم طره پریشانش
هوش مصنوعی: در دل پراشفتگی و ناامیدی، مشکلات و پیچیدگیهای زیادی وجود دارد که ناشی از زیبایی و پیچیدگی موهای آشفته اوست.