شمارهٔ ۶
به گشت باغ و گلستان مخوان مرا یارا
که کرده کوی تو فارغ ز بوستان ما را
ز ناشکیبی بلبل مرنج ای گل از آنک
پسند کس نکند عاشق شکیبا را
اگر به منظر زیبا نظر حرام بود
بگوی کز چه خدا ساخت روی زیبا را
گه از هجوم مگس گه ز مشتری نالد
شکر فروش برای چه پخت حلوا را
به گرد قامت تو فاخته زند کوکو
اگر به باغ دهی جلوه سرو بالا را
اگر به باغ و به صحرا تو نیستی با ما
کنی چو چشمهٔ سوزن به چشم صحرا را
اگر شکایت لیلی کنی نهای مجنون
نه وامق است که نالد جفای عذرا را
برفت معجز عیسی ز دیدهٔ مردم
خدای را بگشا باز لعل گویا را
به غارت دل آشفته پارسی ترکیست
که برده است به تاراج ملک یغما را
اگر تو پرده بگیری ز چهره در شب داج
چو روز عید شمارم شبان یلدا را
بتان به مجمر رخساره عود زلف نهند
که آتشی نفزایند دیگ سودا را
ز بلبلان عجبی نیست گر به فصل بهار
ز شور گل به چمن افکنند غوغا را
ز عندلیب شنیدن سزاست قصهٔ گل
شنو ز گفتهٔ درویش مدح مولا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گشت باغ و گلستان مخوان مرا یارا
که کرده کوی تو فارغ ز بوستان ما را
هوش مصنوعی: به باغ و گلستان نیازی ندارم، ای یار، چون کوی تو را دارم که ما را از سرسبزی و زیبایی بینیاز کرده است.
ز ناشکیبی بلبل مرنج ای گل از آنک
پسند کس نکند عاشق شکیبا را
هوش مصنوعی: ای گل، نگران زناشکیب بودن بلبل نباش؛ چرا که هیچکس عاشق صبور را نمیپسندد.
اگر به منظر زیبا نظر حرام بود
بگوی کز چه خدا ساخت روی زیبا را
هوش مصنوعی: اگر تماشای زیبایی برای من ممنوع بود، پس بفرمایید خدا چرا چنین چهرهی زیبایی را آفرید؟
گه از هجوم مگس گه ز مشتری نالد
شکر فروش برای چه پخت حلوا را
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر حمله مگس، گاهی به خاطر سرما، فروشنده شکر مینالد و از خود میپرسد که برای چه حلوا را درست کرده است.
به گرد قامت تو فاخته زند کوکو
اگر به باغ دهی جلوه سرو بالا را
هوش مصنوعی: اگر قامت تو مانند فاخته باشد، کوکوی آن را در باغ میشنود و جلوههای سرو بلند را به نمایش میگذارد.
اگر به باغ و به صحرا تو نیستی با ما
کنی چو چشمهٔ سوزن به چشم صحرا را
هوش مصنوعی: اگر تو در باغ و دشت با ما نیستی، مثل چشمهای در چشم صحرا، در وجود ما هم اثر نمیگذاری.
اگر شکایت لیلی کنی نهای مجنون
نه وامق است که نالد جفای عذرا را
هوش مصنوعی: اگر از لیلی شکایت کنی، نه مانند مجنون خواهی بود و نه مانند وامق که از جفای عذرا شکایت کنند.
برفت معجز عیسی ز دیدهٔ مردم
خدای را بگشا باز لعل گویا را
هوش مصنوعی: مردم به تماشای معجزه عیسی رفتند و خدا را به کمک خواستهاند تا لعل گویا، یعنی زبان سرشار از حکمت و علم، برایشان گشوده شود.
به غارت دل آشفته پارسی ترکیست
که برده است به تاراج ملک یغما را
هوش مصنوعی: کیست که دل پریشان را به تسخیر خود درآورده و مانند یغما، زمین و زمان را به تاراج برده است؟
اگر تو پرده بگیری ز چهره در شب داج
چو روز عید شمارم شبان یلدا را
هوش مصنوعی: اگر تو چهرهات را در شب تار بپوشانی، برایم مانند روز عید خواهد بود و شب یلدا را به خاطر تو جشن میگیرم.
بتان به مجمر رخساره عود زلف نهند
که آتشی نفزایند دیگ سودا را
هوش مصنوعی: زیباییهای صورت مانند زلفهای خوشبو و معطر، عطر و بویی را پخش میکنند که حتی اگر آتشافروز نباشند، به وضوح میتوانند شور و شوقی را در دل ایجاد کنند.
ز بلبلان عجبی نیست گر به فصل بهار
ز شور گل به چمن افکنند غوغا را
هوش مصنوعی: بلبلان در فصل بهار وقتی گلها را میچینند، شگفتی ندارند، زیرا همیشه در چنین زمانهایی سر و صدای زیادی به پا میشود.
ز عندلیب شنیدن سزاست قصهٔ گل
شنو ز گفتهٔ درویش مدح مولا را
هوش مصنوعی: پرندهی خوشخوان سزاوار است که داستان گل را بشنود، همانطور که درویش به ستایش مولا سخن میگوید.