شمارهٔ ۵۹۹
حذر از تیر آن ترک قزلباش
که چشم مست دارد غمزه جماش
برم یرغو بر سلطان ترکان
که ترکی خون مردم میخورد فاش
بیا و دست رنگین کن بخونم
که من پای تو میپوشم بپاداش
چه افیون کرد در می ساقی ما
که امشب زاهدان گویند ایکاش
حدیثی زآن شکر لب گفت با غیر
که شد بر زخم مشتاقان نمک پاش
بنازم رند بی خیل و حشم را
که ابرش خیمه گشت و باد فراش
زتصویر تو عاجز گشت اوهام
کجا این آرزو را کرد نقاش
نکرده آن تصرف در دل جان
که شاید دیگری بگزید بر جاش
باغیارش همه شیرین زبانیست
باحبابش نباشد غیر پرخاش
چو عکس دوست آشفته است از می
از آن شد میپرست و رند و قلاش
به خیل مرتضی حلقه بگوشم
اگر سرحلقهام در خیل اوباش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حذر از تیر آن ترک قزلباش
که چشم مست دارد غمزه جماش
هوش مصنوعی: از تیر آن جوان قزلباش خودداری کن، زیرا که چشمان مست او قدرت جذب و فریب دارد.
برم یرغو بر سلطان ترکان
که ترکی خون مردم میخورد فاش
هوش مصنوعی: من به کشوری میروم که سلطان ترکان بر آن حکومت میکند، زیرا او به وضوح از خون مردم بهرهبرداری میکند.
بیا و دست رنگین کن بخونم
که من پای تو میپوشم بپاداش
هوش مصنوعی: بیا و با دستهای رنگارنگت بر نوشتهام بکار، که من به خاطر تو در خدمتت هستم و خواهم بود.
چه افیون کرد در می ساقی ما
که امشب زاهدان گویند ایکاش
هوش مصنوعی: امشب چیزی در دست ساقی است که زاهدان آرزو میکنند ای کاش آن را تجربه کرده بودند.
حدیثی زآن شکر لب گفت با غیر
که شد بر زخم مشتاقان نمک پاش
هوش مصنوعی: داستانی از آن شکرین لب به غیر از عاشقان گفته شد، که این باعث شد بر زخم دل آن مشتاقان، مزیدی از نمک بریزد.
بنازم رند بی خیل و حشم را
که ابرش خیمه گشت و باد فراش
هوش مصنوعی: بسیار به شجاعت و دلیری فردی که بدون نیاز به جمعیت و محافظان، همچون ابر بزرگ و گستردهای که چادر برپا کرده است، افتخار میکنم.
زتصویر تو عاجز گشت اوهام
کجا این آرزو را کرد نقاش
هوش مصنوعی: تصویر تو آنقدر زیباست که حتی خیالها و تصورها هم از به تصویر کشیدن آن ناتوان شدند. این آرزو را چه کسی میتواند به واقعیت بکشاند؟
نکرده آن تصرف در دل جان
که شاید دیگری بگزید بر جاش
هوش مصنوعی: او که نتوانسته در دل و جان خود تصرفی کند، شاید نگوید که دیگری جای او را برگزیده است.
باغیارش همه شیرین زبانیست
باحبابش نباشد غیر پرخاش
هوش مصنوعی: دوستش همیشه خوشزبان و باصفاست و هیچوقت با او نمیتوان به جز مشاجره و بحث برخورد کرد.
چو عکس دوست آشفته است از می
از آن شد میپرست و رند و قلاش
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر دوست دگرگون و ناراحت است، او از شراب مست میشود و به رندی و بیخیالی میپردازد.
به خیل مرتضی حلقه بگوشم
اگر سرحلقهام در خیل اوباش
هوش مصنوعی: اگر من در میان گروهی از مردم معمولی قرار داشته باشم، اما همچنان به امام علی (ع) وابسته هستم و خود را به او میسپارم.