شمارهٔ ۵۹۴
رتبه عشق برونست زادراک قیاس
عقل مستأصل چونست قرین افلاس
پایه اش گاه بفر شست و گهی بر سر عرش
پرتو عشق زآفاق عیان و زانفاس
شاه را گر نبود تاج و نگین سلطان نیست
عشق را رتبه نکاهد بود ار کهنه پلاس
عشق در کسوت درویش اگر جلوه کند
قدر لؤلؤ نشود کم چه بپوشی افلاس
عقل شیر است ولی عشق بود آتش طور
شیر را لاجرم از شعله نار است هراس
ساقیا تو خضری و جام میت آب حیات
رحمتی بر من عطشان بچشان از این کاس
مانده آشفته گم گشته به تیه حیرت
همچون آن مور که بیچاره فتاده در طاس
بزن ای دست خدا بر مسم اکسیر مراد
کیمیا زر کند ار ذرهای افتد به نحاس
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رتبه عشق برونست زادراک قیاس
عقل مستأصل چونست قرین افلاس
هوش مصنوعی: محبت و عشق، فراتر از درک و تحلیل عقلانی است و نمیتوان آن را با معیارهای منطقی سنجید. عشق با فقر و ناتوانی عقل در مقایسه است، چرا که عقل به تنهایی نمیتواند به عمق درک عشق دست یابد.
پایه اش گاه بفر شست و گهی بر سر عرش
پرتو عشق زآفاق عیان و زانفاس
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که عشق در گاهی به اوج شکوه و عظمت خود میرسد و در دیگر مواقع در ظاهری ساده و دلنشین به چشم میآید. این احساس عمیق و خاص، از دور و بر و همچنین از وجود ما سرچشمه میگیرد.
شاه را گر نبود تاج و نگین سلطان نیست
عشق را رتبه نکاهد بود ار کهنه پلاس
هوش مصنوعی: اگر شاه تاج و نگینی نداشته باشد، هنوز سلطان نیست. عشق هم هیچگاه از ارزشش کم نمیشود، حتی اگر لباسی که بر تن دارد کهنه باشد.
عشق در کسوت درویش اگر جلوه کند
قدر لؤلؤ نشود کم چه بپوشی افلاس
هوش مصنوعی: اگر عشق در قالب یک درویش ظاهر شود، ارزشش کمتر از مروارید نمیشود، حتی اگر ظاهری فقیر داشته باشد.
عقل شیر است ولی عشق بود آتش طور
شیر را لاجرم از شعله نار است هراس
هوش مصنوعی: عقل مانند شیری است که قوی و پراحساس است، اما عشق همچون آتش کوه طور، پرشور و سوزان است. به همین دلیل، شیر از شعله آتش میترسد و احساس خطر میکند.
ساقیا تو خضری و جام میت آب حیات
رحمتی بر من عطشان بچشان از این کاس
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو مانند درخت سبز هستی و جام می تو مانند آب حیات است. رحمتی بر من که تشنهام نازل کن و از این کاسه به من بنوشان.
مانده آشفته گم گشته به تیه حیرت
همچون آن مور که بیچاره فتاده در طاس
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف فردی است که در سردرگمی و حیرت به سر میبرد، مشابه مورچهای که به طور ناخواسته در ظرفی گیر افتاده و نمیتواند راه خود را پیدا کند. احساس او نشاندهنده ناتوانی و بیچارگی است.
بزن ای دست خدا بر مسم اکسیر مراد
کیمیا زر کند ار ذرهای افتد به نحاس
هوش مصنوعی: ای دست خدا، بر من بزن، تا آرزوهایم به حقیقت بپیوندد و همچون کیمیا که طلا میسازد، اگر ذرهای از خواستت بر من بیفتد، زندگیام را طلایی کن.