گنجور

شمارهٔ ۵۸۱

پرشکوه دلی دارم از خون جگر لبریز
لبریز چو گردد خم شاید که کند سر ریز
از آه جگرسوزم کانون درون تفته
ایساقی آتش دست آبم تو بر آتش ریز
خواهی که برقص آری حوران بهشتی را
ای لعبت چین بر رقص دستی بزن و برخیز
عشق آمده در میدان با او سپهی انبوه
ای عقل تنک مایه زین خیل وحشم بگریز
در سلسله زهاد جز سردی و خشکی نیست
زین سلسله بیرون رو در سلسله آویز
ایدل بسر زلفش این عربده ات از چیست
با بازتو ای گنجشک پنجه مکن و مستیز
آشفته چه خواهد کرد زین صاف که مینوشد
صوفی که بود در رقص زین باد درد آمیز
شد صفحه پر از عنبر مشکین بودم دفتر
تا مدح علی بنوشت این خامه عنبر بیز
مجروح شدی ای دل بگذر ز خم مویش
ناسور شده زخمت از غالیه کن پرهیز

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرشکوه دلی دارم از خون جگر لبریز
لبریز چو گردد خم شاید که کند سر ریز
هوش مصنوعی: دلی پر از احساس و درد دارم که به شدت پر شده است. اگر دل شاد شود و خم شود، شاید بتواند این احساسات را برون بریزد و آرام شود.
از آه جگرسوزم کانون درون تفته
ایساقی آتش دست آبم تو بر آتش ریز
هوش مصنوعی: از درد و رنج دل من آتشی در درونم شعله ور است. ای کسی که می‌توانی، بر این آتش آب بریز و آن را خاموش کن.
خواهی که برقص آری حوران بهشتی را
ای لعبت چین بر رقص دستی بزن و برخیز
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که حوران بهشتی به رقص درآیند، ای معشوق زیبا، با دستانت به آن‌ها اشاره کن و برخیز.
عشق آمده در میدان با او سپهی انبوه
ای عقل تنک مایه زین خیل وحشم بگریز
هوش مصنوعی: عشق به میدان آمده و با خود لشکری بزرگ را آورده است. عقل که ناتوان و کم‌فهم است باید از این جمعیت وحشی فرار کند.
در سلسله زهاد جز سردی و خشکی نیست
زین سلسله بیرون رو در سلسله آویز
هوش مصنوعی: در میان زاهدان فقط سردی و بی‌احساسی یافت می‌شود، پس از این جمع جدا شو و به جمعی پیوسته‌تر بپیوند.
ایدل بسر زلفش این عربده ات از چیست
با بازتو ای گنجشک پنجه مکن و مستیز
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا به خاطر زلف معشوق این‌قدر جنجال می‌کنی؟ ای گنجشک، با باز (پرنده شکارچی) درگیر نشو و با او درافتاد نکن.
آشفته چه خواهد کرد زین صاف که مینوشد
صوفی که بود در رقص زین باد درد آمیز
هوش مصنوعی: آدم آشفته چه سودی از این آرامش می‌برد؟ در حالی که صوفی در حال نوشیدن است و در رقص بادهای دردناک به سر می‌برد.
شد صفحه پر از عنبر مشکین بودم دفتر
تا مدح علی بنوشت این خامه عنبر بیز
هوش مصنوعی: صحیفه‌ای که من دارم، مملو از عطر خوش عنبر و مشک است، چون وقتی به نوشتن فضایل علی مشغول شدم، این قلم بوی عنبر را به خود گرفت.
مجروح شدی ای دل بگذر ز خم مویش
ناسور شده زخمت از غالیه کن پرهیز
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از زیبایی موهای او نگذرو، چون زخمی که بر دلت نشسته است، به شدت درد می‌کند. از عطر و بوی او دوری کن تا زخم‌ات بیشتر نشود.