شمارهٔ ۵۸۲
از ما کند دریغ چو جور و جفا هنوز
کی طبع اوست مایل مهر و وفا هنوز
صیاد روزگار که آفاق دیده است
این آهوان ندیده بچین و ختا هنوز
آهو زناف نافه دهد او زچین زلف
چین و ختاش میدود اندر قفا هنوز
از خاک شیخ شهر سبو کرد می فروش
کز آن شراب آید بوی ریا هنوز
رشک آیدم بکوی وی ار بگذرد نسیم
با اینکه ره نبرده بزلفش صبا هنوز
گر فارغی زعشق اسیر تعلقی
ما را نکرده عشق نکویان رها هنوز
ای اشک پرده در زچه رو ماجرا کنی
ما را بدوست نیست سر ماجرا هنوز
لیلا برفت و ناله کنان قیسش از قفا
آید براه بادیه بانگ درا هنوز
همچون منند میکش و قلاش لاجرم
از شیخ و محتسب نشد بر ملا هنوز
قربانی نکرده خلیل آیدش فدا
قربانیان کعبه تو در منا هنوز
آویخته بحلقه کعبه بذکر شیخ
عشاق بسته اند دهان از دعا هنوز
خیز ای طبیب و نسخه مفرما بدرد عشق
مستغنی است درد درون از دوا هنوز
جمعی امید جنت و قومی بخوف نار
آشفته است مانده بخوف و رجا هنوز
دستم بگیر مالک دوزخ بکش بنار
دست منست و دامن آل عبا هنوز
در صفحه دلست سودای زنقش غیر
گویا نخورده بر مس ما کیمیا هنوز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از ما کند دریغ چو جور و جفا هنوز
کی طبع اوست مایل مهر و وفا هنوز
هوش مصنوعی: اگرچه از جانب ما ستم و بیمهری است، اما طبع او هنوز به محبت و وفاداری گرایش دارد.
صیاد روزگار که آفاق دیده است
این آهوان ندیده بچین و ختا هنوز
هوش مصنوعی: صیاد زمانه که به جهان نظر دارد، هنوز این آهوان را که ندیدهای، صید کن و فراموش نکن.
آهو زناف نافه دهد او زچین زلف
چین و ختاش میدود اندر قفا هنوز
هوش مصنوعی: آهو با صدای دلنشینش به زیبایی زلف و چهرهی معشوق اشاره میکند و در حالی که او همچنان در حال دویدن است، زیباییهایش را در نظر دارد.
از خاک شیخ شهر سبو کرد می فروش
کز آن شراب آید بوی ریا هنوز
هوش مصنوعی: شیخ شهر ظرفی از خاک ساخته و شراب میفروشد، زیرا بوی ریا و تظاهر هنوز از آن شراب حس میشود.
رشک آیدم بکوی وی ار بگذرد نسیم
با اینکه ره نبرده بزلفش صبا هنوز
هوش مصنوعی: من به زیبایی او حسادت میورزم، حتی اگر نسیم به آرامی از کنار او بگذرد و بویی از موهایش به مشام نرساند.
گر فارغی زعشق اسیر تعلقی
ما را نکرده عشق نکویان رها هنوز
هوش مصنوعی: اگر از عشق بینیازی، به ما تعلقی نداشتهای، اما عشق نیکان هنوز ما را رها نکرده است.
ای اشک پرده در زچه رو ماجرا کنی
ما را بدوست نیست سر ماجرا هنوز
هوش مصنوعی: ای اشک، پردهات را کنار بزن و ماجرای ما را نشان بده، ما هنوز با دوست رابطهای نداریم که بخواهیم سرمان را به دردسر بیندازیم.
لیلا برفت و ناله کنان قیسش از قفا
آید براه بادیه بانگ درا هنوز
هوش مصنوعی: لیلا رفت و قیس، که غمگین و نالان است، از پشت سرش به راهی میآید که هنوز صدای او در باد میپیچد.
همچون منند میکش و قلاش لاجرم
از شیخ و محتسب نشد بر ملا هنوز
هوش مصنوعی: مانند من، افرادی هستند که به این شیوه زندگی میکنند و هنوز هیچکس مانند شیخ و محتسب نمیتواند آنها را به تنگنا بکشد یا رسوا کند.
قربانی نکرده خلیل آیدش فدا
قربانیان کعبه تو در منا هنوز
هوش مصنوعی: با قربانی کردن، خلیل (ابراهیم) به سوی خدا رفته است و قربانیهایی که در کعبه به جا میآید، هنوز در منا (منا جایی است برای انجام مناسک حج) باقی ماندهاند.
آویخته بحلقه کعبه بذکر شیخ
عشاق بسته اند دهان از دعا هنوز
هوش مصنوعی: به گردن کعبه آویختهاند و به یاد شیخی که عاشقان او را میستایند، هنوز دهانشان از دعا بسته است.
خیز ای طبیب و نسخه مفرما بدرد عشق
مستغنی است درد درون از دوا هنوز
هوش مصنوعی: ای پزشک، برخیز و نسخهای برای درد عشق نده، زیرا درد درون به درمان نیازی ندارد و هنوز از دوا بینیاز است.
جمعی امید جنت و قومی بخوف نار
آشفته است مانده بخوف و رجا هنوز
هوش مصنوعی: گروهی برای رسیدن به بهشت امیدوارند و گروهی به خاطر ترس از آتش جهنم دچار نگرانی و آشفتگی هستند. هنوز هم بین ترس و امید در تردید به سر میبرند.
دستم بگیر مالک دوزخ بکش بنار
دست منست و دامن آل عبا هنوز
هوش مصنوعی: دستم را بگیر، ای مالک جهنم، که در واقع، دست من به تو و به دامن اهل بیت (ع) وابسته است و هنوز به آنها متصل است.
در صفحه دلست سودای زنقش غیر
گویا نخورده بر مس ما کیمیا هنوز
هوش مصنوعی: در دل انسان یاد و آرزوی عشق و معشوقی قرار دارد که هنوز به وضوح بروز نکرده است. مانند اینکه در مس، هنوز خاصیتی شگفتانگیز مثل کیمیا وجود دارد.