شمارهٔ ۵۷۶
منم بگرفته دل از وصل دلبر
بود بی دلبرم کوهی به دل بر
خلیلا بر تو آذر گشت گلزار
شد آذر مه مرا بیدوست آذر
همی آهم جهد از سینه چون برق
همی سیلم رود از سینه تر
ترا خوش باد طرف باغ و بستان
مرا داغ تواز باغ است خوشتر
نگفتم در نهان یاری باغیار
نگفتم با رقیبان باشدت سر
قسم خوردی بآن روی دلا را
قسم خوردی بآن موی معنبر
چو من بار سفر بستم بر افتاد
از آن راز نهان پرده سراسر
بریدی رشته محکمتر از جان
شکستی عهد چون سد سکندر
چو گل با خاربن گشتی هم آغوش
زدی با مدعی در بزم ساغر
نه بینی من سگ کوی رضایم
نمی بینی که در طوسم مجاور
نترسیدی جفاکارا زپاداش
نیندیشی ستمکارا زکیفر
که از مژگانزند نشتر بچشمت
نهد بر گردنت از زلف چنبر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم بگرفته دل از وصل دلبر
بود بی دلبرم کوهی به دل بر
هوش مصنوعی: من به خاطر وصال معشوقم دلخوش و شادابم، اما وقتی او نیست، مانند کوهی از غم و حسرت در دل دارم.
خلیلا بر تو آذر گشت گلزار
شد آذر مه مرا بیدوست آذر
هوش مصنوعی: ای محبوب من، وقتی که تو به زیبایی به من نزدیک میشوی، فضای پیرامون به گلزار تبدیل میشود و آتشی در وجودم شعلهور میشود که فقط با دیدن تو بیدار میشود.
همی آهم جهد از سینه چون برق
همی سیلم رود از سینه تر
هوش مصنوعی: آه من مانند برقی از سینهام بیرون میزند و مانند سیلی از درونم جریان پیدا میکند.
ترا خوش باد طرف باغ و بستان
مرا داغ تواز باغ است خوشتر
هوش مصنوعی: برای تو خوش باشد که در باغ و بستان هستی، اما یاد تو برای من از تمام باغها شیرینتر است.
نگفتم در نهان یاری باغیار
نگفتم با رقیبان باشدت سر
هوش مصنوعی: من در دلم هیچگاه به دوستانم نگفتم که با رقیبان تو درگیر هستم.
قسم خوردی بآن روی دلا را
قسم خوردی بآن موی معنبر
هوش مصنوعی: تو به رنگ چهره دل من سوگند یاد کردی و به آن موی زیبا که نشانی از معنای عمیق دارد.
چو من بار سفر بستم بر افتاد
از آن راز نهان پرده سراسر
هوش مصنوعی: زمانی که من سفر را آغاز کردم، پردهی رازهای پنهان به طور کامل کنار رفت.
بریدی رشته محکمتر از جان
شکستی عهد چون سد سکندر
هوش مصنوعی: تو پیوندی را گسستی که محکمتر از خود جان بود و عهدی را شکست که مانند سدی قوی و مستحکم است.
چو گل با خاربن گشتی هم آغوش
زدی با مدعی در بزم ساغر
هوش مصنوعی: وقتی که به مانند گلی در کنار خارها قرار گرفتی، با مدعی در میخانه همدم و شریک شدی.
نه بینی من سگ کوی رضایم
نمی بینی که در طوسم مجاور
هوش مصنوعی: من را در کوی محبت نرید که در طوس به زائرین میپردازم.
نترسیدی جفاکارا زپاداش
نیندیشی ستمکارا زکیفر
هوش مصنوعی: نترس از افرادی که ظلم میکنند و به سرنوشتشان فکر نکن، چون از عواقب کارهایشان نگران نباش.
که از مژگانزند نشتر بچشمت
نهد بر گردنت از زلف چنبر
هوش مصنوعی: از مژههایش مانند تیغی تند به چشمانت میزند و زلفهای پیچیدهاش بر گردنت میافتد.