شمارهٔ ۵۷۵
دانشوران بفضل و هنر کرده افتخار
بخت آوران بطالع میمون امیدوار
زاهد بزهد غره و صوفی بوجد حال
غازی بتیغ و مطرب از زخمهای تار
خور از شعاع و ماه بنازد بروشنی
گل خود زرنگ و بوی سهی سرو از اعتبار
بلبل بصوت دلکش و گلشن زسرو و گل
دریا و کان زگوهر پاک و زر عیار
طوطی بنطق و باده بنشئه شکر بطعم
عارف بذوق و مست زمی باغ از بهار
ما عاشقان که هیچ کسانیم در جهان
جز عشق بر که فخر کنیم اندر این دیار
ساقی بیا برغم امیر و حکیم و شیخ
آن جام مرد افکن مردانه را بیار
تا مست گردم از می و پرده برافکنم
سوزم همه حجاب و نشانم همه غبار
گیرم دو زلف یار و در آغوشش آورم
بستانم آنچه حاصل عمر است و روزگار
آنگه که مست گشتم و سرخوش شدم زوصل
گویم مدیح مظهر حق دست کردگار
زآشفته دست گیر که از پا فتاده است
ای سایه خدای زمن سایه برمدار
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دانشوران بفضل و هنر کرده افتخار
بخت آوران بطالع میمون امیدوار
هوش مصنوعی: خردمندان با دانش و استعداد خود، به برکت بخت خوب، به آسمان خوشبختی و امید رسیدهاند.
زاهد بزهد غره و صوفی بوجد حال
غازی بتیغ و مطرب از زخمهای تار
هوش مصنوعی: زاهد از پند و نکتهٔ خود مغرور است و صوفی به حال خود افتخار میکند. در حالی که جنگجو با شمشیرش متعهد به نبرد است و نوازنده نیز از دردهای ناشی از نواختن ساز خود رنج میبرد.
خور از شعاع و ماه بنازد بروشنی
گل خود زرنگ و بوی سهی سرو از اعتبار
هوش مصنوعی: خورشید به دلیل تابش و روشنی خود به گل افتخار میکند و ماه نیز به نور خود میبالد. در این میان، عطر خوش سرو به خاطر اعتبار و مقام خود به دیگران فخر میفروشد.
بلبل بصوت دلکش و گلشن زسرو و گل
دریا و کان زگوهر پاک و زر عیار
هوش مصنوعی: بلبل با صدای زیبا و دلنشینش، در باغی پر از درختان سرو و گلها، از دریا و معادن جواهر و زرهای ناب و باارزش صحبت میکند.
طوطی بنطق و باده بنشئه شکر بطعم
عارف بذوق و مست زمی باغ از بهار
هوش مصنوعی: در این شعر، طوطی به خاطر صدای زیبا و شیرینش صحبت میکند و باده از خاطر مستی و سرخوشی، طعمی خوشمزه همچون شکر دارد. عارف نیز با ذوق و شادی از طبیعت و زیباییهای بهاری در باغ لذت میبرد و حالتی سرمست و شاداب دارد.
ما عاشقان که هیچ کسانیم در جهان
جز عشق بر که فخر کنیم اندر این دیار
هوش مصنوعی: ما عاشقان، افرادی معمولی هستیم که در این دنیا جز عشق به کسی نمیتوانیم افتخار کنیم. در این سرزمین، تنها عشق است که ارزش دارد.
ساقی بیا برغم امیر و حکیم و شیخ
آن جام مرد افکن مردانه را بیار
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و در کنار امیر، حکیم و شیخ، آن جام را که مخصوص مردان است، به روحی بلند و با جسارت بیاور.
تا مست گردم از می و پرده برافکنم
سوزم همه حجاب و نشانم همه غبار
هوش مصنوعی: میخواهم از شراب مست شوم و به همین دلیل میخواهم پردهها را کنار بزنم. تمام موانع و حجابها را در درون خود میسوزانم و تمام نشانههایم به خاک و غبار تبدیل میشود.
گیرم دو زلف یار و در آغوشش آورم
بستانم آنچه حاصل عمر است و روزگار
هوش مصنوعی: اگر دو زلف یار را به دور خود بپیچم و او را در آغوش بگیرم، تمام آنچه که در طول عمر به دست آوردهام و سرنوشتام را در این لحظه جمع میکنم.
آنگه که مست گشتم و سرخوش شدم زوصل
گویم مدیح مظهر حق دست کردگار
هوش مصنوعی: وقتی که سرشار از شادی و نشاط شدم، با شوق و احساس، ستایشِ مظهر حقیقت را بیان میکنم و از خالق و آفریننده سپاسگزاری میکنم.
زآشفته دست گیر که از پا فتاده است
ای سایه خدای زمن سایه برمدار
هوش مصنوعی: مرا که از شدت پریشانی و ناامیدی به زمین افتادهام، یاری کن و دامن حمایت خود را از من برندار.