گنجور

شمارهٔ ۵۶۷

زآن صافی صوفی زآن درد صفا پرور
یک جام بصوفی بخش یک نیمه بمن آور
زآن آتش سیاله زآن شعله جواله
بر سرد دل ما زن تا بار دهد آذر
من شاخک خشکیده تو آب بقا داری
همچون شجر طورم شاید که کنی مثمر
من قالب افسرده تو روح روان در کف
عیسی زمان هست بر مرده دلان بگذر
عکس دگران ایدل این نقش مخالف بست
تو آینه صافی در خویش دمی بنگر
تنگست ترا امکان رو عرصه دیگر جوی
شاید که بکام دل خاکی بکنم بر سر
طوف حرمت ایدل حاشا که ثمر بخشد
تا شد بضمیر تو این نقش بتان مضمر
ای طایف بیت الله کعبه نبود بالله
این راه رو دیر است و این بتکده آذر
سودای سر زلفش پیداست زدود طول
ناچار برآرد دود عود است چو بر مجمر
آشفته مس قلبت از حب علی زر شد
لابد اثری دارد کبریت چو شد احمر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زآن صافی صوفی زآن درد صفا پرور
یک جام بصوفی بخش یک نیمه بمن آور
هوش مصنوعی: به خاطر آن خالصی و صفای صوفی، از این درد شیرین و پاک‌کننده، یک جام به صوفی بده و یک نصفه هم به من بده.
زآن آتش سیاله زآن شعله جواله
بر سرد دل ما زن تا بار دهد آذر
هوش مصنوعی: از آن آتش جاری، از آن شعله درخشان بر دل سرد ما بتاب تا آتش عشق را در ما زنده کند.
من شاخک خشکیده تو آب بقا داری
همچون شجر طورم شاید که کنی مثمر
هوش مصنوعی: من مانند خشکیده‌ای هستم که به آب حیات نیاز دارم، مثل درخت طور که ممکن است تو باعث برکت و ثمر دهی به من شوی.
من قالب افسرده تو روح روان در کف
عیسی زمان هست بر مرده دلان بگذر
هوش مصنوعی: شما می‌دانید که من تنها یک جسم موقتی و غمگین هستم، اما روح زنده من، مانند روح عیسی، در دست دارم و می‌توانم به کسانی که از نظر روحی مرده‌اند، کمک کنم.
عکس دگران ایدل این نقش مخالف بست
تو آینه صافی در خویش دمی بنگر
هوش مصنوعی: تصویر دیگران را در آینه زندگی تماشا کن، اما قبل از آن به خودت و درونت نگاهی بینداز.
تنگست ترا امکان رو عرصه دیگر جوی
شاید که بکام دل خاکی بکنم بر سر
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد دسترسی به تو پور نیست و باید به دنبال فرصت‌های جدیدی بگردی. شاید بتوانی آرزوها و خواسته‌های دلت را در دنیای جدیدی به واقعیت تبدیل کنی.
طوف حرمت ایدل حاشا که ثمر بخشد
تا شد بضمیر تو این نقش بتان مضمر
هوش مصنوعی: به خاطر حرمت و قداست تو، ای معشوق، انتظار نمی‌رفت که میوه‌ای به بار آورد. تا زمانی که این نقش‌ها و تصورات زیبا در قلب تو نهفته است.
ای طایف بیت الله کعبه نبود بالله
این راه رو دیر است و این بتکده آذر
هوش مصنوعی: ای گروهی که در خانه خدا (کعبه) هستید، قسم به خداوند که راه به سوی او سخت و دشوار است و این مکان (این بتکده) همچون آذر (ایزد آتش) است.
سودای سر زلفش پیداست زدود طول
ناچار برآرد دود عود است چو بر مجمر
هوش مصنوعی: آشفتگی و دلبستگی به تارهای موی او آشکار است و در طولانی بودن مدت انتظار، در نهایت، غمی شبیه به دود حاصل می‌شود. مانند بویی که از چند لایه بر روی آتش می‌تراود.
آشفته مس قلبت از حب علی زر شد
لابد اثری دارد کبریت چو شد احمر
هوش مصنوعی: عشق به علی باعث شده که قلبت به آهنی که در آتش قرار گرفته، دگرگون و گرم شود؛ مثل اینکه وقتی زغال سرخ می‌شود، اثری خاص بر جا می‌گذارد.