گنجور

شمارهٔ ۵۶۵

دیده نظر باز و رخت بی نظیر
بگذرم از جان زتوام ناگزیر
سر خوش می را چه غمست از خمار
اهل غنا را چه خبر از فقیر
چهره و خطت چه بود فی المثل
مجمر افروخته دود عبیر
یاد تو بیرون نرود از خیال
نقش تو بیرون نرود از ضمیر
رحم باین خسته کن ای شخ کمان
بسملم و طالب یک نوک تیر
به که نگویم غم پنهان خویش
چون تو بصیرفی و علیم و خبیر
عشق چه دامنست که از شوق او
میل رهائی ننماید اسیر
گرچه زدرویش خطائی برفت
عفو کند حاکم پوزش پذیر
مدح علی کرده رقم لاجرم
خامه آشفته فشاند عبیر
دست مرا گیر که بیچاره ام
رحم بدرویش نماید امیر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده نظر باز و رخت بی نظیر
بگذرم از جان زتوام ناگزیر
هوش مصنوعی: چشمانم به جمال تو عادت کرده و زیبایی تو بی‌نظیر است. برای من چاره‌ای جز این نیست که جانم را فدای تو کنم.
سر خوش می را چه غمست از خمار
اهل غنا را چه خبر از فقیر
هوش مصنوعی: سراسر شادابی و سرزندگی در می نوشیدن است و برای او هیچ نگرانی از حال خمار برای دیگران وجود ندارد. اهل خوشی و ثروت هم از حال فقرا و دشواری‌هایشان هیچ اطلاعی ندارند.
چهره و خطت چه بود فی المثل
مجمر افروخته دود عبیر
هوش مصنوعی: چهره و خط تو مانند مجمر در حال سوختن، عطر و دود خوشبویی را منتشر می‌کند.
یاد تو بیرون نرود از خیال
نقش تو بیرون نرود از ضمیر
هوش مصنوعی: یاد تو هرگز از ذهنم نمی‌رود و تصویرت هم از درونم محو نخواهد شد.
رحم باین خسته کن ای شخ کمان
بسملم و طالب یک نوک تیر
هوش مصنوعی: ای تیرکمان، به من رحم کن! من دلم خون است و در طلب یک تیری که مرا نجات دهد.
به که نگویم غم پنهان خویش
چون تو بصیرفی و علیم و خبیر
هوش مصنوعی: به چه کسی باید بگویم غم پنهان خود را وقتی که تو آگاه و دانا هستی؟
عشق چه دامنست که از شوق او
میل رهائی ننماید اسیر
هوش مصنوعی: عشق چنان گیسویی است که شخص هرگز نمی‌تواند از شوق او رهایی یابد و همچنان در بند او باقی می‌ماند.
گرچه زدرویش خطائی برفت
عفو کند حاکم پوزش پذیر
هوش مصنوعی: اگرچه درویش خطایی مرتکب شده است، ولی حاکم که دل بزرگ و عذرپذیری دارد، او را می‌بخشد.
مدح علی کرده رقم لاجرم
خامه آشفته فشاند عبیر
هوش مصنوعی: علی را ستایش کرده و در نتیجه، قلم به شکلی پریشان و بی‌نظم احساسات خود را بروز می‌دهد.
دست مرا گیر که بیچاره ام
رحم بدرویش نماید امیر
هوش مصنوعی: دست مرا بگیر که من در وضعیت بدی هستم و کسی رحمت به من نمی‌کند، حتی امیر.