گنجور

شمارهٔ ۵۶۳

پسته خندان گشود و لعل شکربار
شکر که نرخ شکرشکست ببازار
دلبر شیرین بلی چو کرد تبسم
پسته عجب نیست کاورد شکری بار
اینکه ببازار رفتی از پی یوسف
سر بنه ار زر بکیسه نیست بمقدار
شیشه بگو تا کند زسنگ کناری
صحبت نااهل را ثمر بود آزار
نشکندش قیمت وز نرخ نکاهد
گر گهری را عیان نگشت خریدار
دفتر پرهیز زآب میکده شستیم
خرقه و دستار رهن خانه خمار
میدهدم شیخ دردسر که مخور می
بیخبرند از خمار مردم هشیار
گر شکنی آن شکنج زلف پریشان
نافه چین بشکنی و طبله عطار
شور حق از سر منه دلا تو چو منصور
تا که سرافرازیت دهد بسر دار
روی نمود و جهان اسیر جنون کرد
چهره زمردم نهفت باز پریوار
هست شبی در قفای روز و ززلفت
روز مرا آمده عیان دو شب تار
حال دل آشفته چیست در خم زلفش
صعوه که منزل گرفته در دهن مار
از پی افسون مار جادوی ضحاک
به که پناه آورم بحیدر کرار

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسته خندان گشود و لعل شکربار
شکر که نرخ شکرشکست ببازار
هوش مصنوعی: پسته‌ای که خندان است، پوستش را باز کرد و لعل (که نشان‌دهنده زیبایی و ارزش است) مانند شکر به نظر می‌رسد. زیرا قیمت شکر در بازار پایین آمده است.
دلبر شیرین بلی چو کرد تبسم
پسته عجب نیست کاورد شکری بار
هوش مصنوعی: وقتی محبوب شیرین لبانش را خنده می‌زند، تعجبی ندارد که مانند پسته با طعمی شیرین جذاب و خوشمزه باشد.
اینکه ببازار رفتی از پی یوسف
سر بنه ار زر بکیسه نیست بمقدار
هوش مصنوعی: اگر به بازار رفته‌ای تا یوسف را پیدا کنی، سرهایت را پایین بینداز، چون اگر زر و پولی در کیسه‌ات نیست، ارزشی در کار تو نخواهد بود.
شیشه بگو تا کند زسنگ کناری
صحبت نااهل را ثمر بود آزار
هوش مصنوعی: به شیشه بگو که از سنگ کناری فاصله بگیرد، چون صحبت با آدم نادرست باعث آزار و زحمت می‌شود.
نشکندش قیمت وز نرخ نکاهد
گر گهری را عیان نگشت خریدار
هوش مصنوعی: اگر قیمت چیزی نشکند و از ارزش آن کاسته نشود، حتی اگر جواهر خوبی برای خرید در دسترس نباشد، همچنان نیاز به خریدار خواهد بود.
دفتر پرهیز زآب میکده شستیم
خرقه و دستار رهن خانه خمار
هوش مصنوعی: ما دفتر پرهیز و خودداری را با آب میکده شستیم و لباس و دستار خود را در خانه میخانه رها کردیم.
میدهدم شیخ دردسر که مخور می
بیخبرند از خمار مردم هشیار
هوش مصنوعی: به کسی که به دنبال خوش‌گذرانی و مسرت است، می‌گویم که از خوردن شراب و مستی پرهیز کند، چون دیگران از حال مردم بیدار و هوشیار بی‌خبرند و ممکن است برایشان دردسر ساز شود.
گر شکنی آن شکنج زلف پریشان
نافه چین بشکنی و طبله عطار
هوش مصنوعی: اگر زلف پریشان و خمیده‌ات را بشکنی، مانند این است که بلبل و عطار را نیز بشکنی.
شور حق از سر منه دلا تو چو منصور
تا که سرافرازیت دهد بسر دار
هوش مصنوعی: ای دل، از عشق و حقیقت غرق شور باش مانند منصور، تا اینکه با شجاعت و افتخار به سر دار بروی.
روی نمود و جهان اسیر جنون کرد
چهره زمردم نهفت باز پریوار
هوش مصنوعی: وقتی او ظاهر شد، دنیا را به دیوانگی کشاند و چهره زیبای مرا زیر پرده‌ای از راز و حجاب پنهان کرد.
هست شبی در قفای روز و ززلفت
روز مرا آمده عیان دو شب تار
هوش مصنوعی: در اینجا به شب و تاریکی آن اشاره شده که در پی روز می‌آید و به نوعی نشان‌دهنده این است که شب و روز هر دو به هم مرتبط هستند. در این میان، زیبایی و دلربایی روز، به صورت واضح و عیانی در تاریکی شب نمایان می‌شود. این بیت، ترکیب پیچیدگی‌های زمان و زیبایی را به تصویر می‌کشد.
حال دل آشفته چیست در خم زلفش
صعوه که منزل گرفته در دهن مار
هوش مصنوعی: احوال دل پریشان چیست؟ وقتی که پرنده‌ای در گودی زلف او نشسته و در دهن ماری خانه کرده است.
از پی افسون مار جادوی ضحاک
به که پناه آورم بحیدر کرار
هوش مصنوعی: برای مقابله با جادوگری و حقه‌های ضحاک، به علی ابن ابی‌طالب که مردی شجاع و توانمند است پناه می‌آورم.