گنجور

شمارهٔ ۵۶۲

زشهر تا مه بیمهر من شده است مسافر
مرا بر آتش غم همچو دود ساخت مجاور
مه دو هفته من ماههاست در سفرستی
زشهر کی قمری جز مهی شده است مسافر
بهفت دفتر و آثار هر ملل که رسیدم
بهر کتاب شده منکران عشق تو کافر
به نرد عشق تو خوش باختیم عقل و دل و دین
که پاک باز نکوتر بود حریف مقامر
بفکر امر خطریست هر کسی و مرا خود
نکرده جز خطر عشق تو خطور بخاطر
نه ماه راست چوسروت چمان قدی متمایل
زسرو کی بدمد گل بدین صفت متواتر
وفور نعمت حسنت ندیده است همانا
که گفت نعمت باغ بهشت آمده وافر
من و محبت تو غیر از این بگو عملم کو
اگر چه زاهد شهر است بر عمل متظاهر
حساب روز قیامت چو با تو شد سر وکارش
چه غم بفسق گر آشفته تو شد متجاهر
سحر زهاتف غیبی شنیدم این که همیگفت
علیست باطن و ظاهر علیست اول و آخر
تو را جواهر منظوم چون نثار علی شد
سزد نثار بیارندت ار ز عقد جواهر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زشهر تا مه بیمهر من شده است مسافر
مرا بر آتش غم همچو دود ساخت مجاور
هوش مصنوعی: از شهری که عشقش بی‌رحم است، من به مسافرت رفته‌ام. غم من همچون دودی، مرا در آتش سوزانده و به مکانی دیگر برده است.
مه دو هفته من ماههاست در سفرستی
زشهر کی قمری جز مهی شده است مسافر
هوش مصنوعی: ماه من که دو هفته است در سفر به سر می‌برد، در شهر هیچ قمری جز او نیست که مسافر باشد.
بهفت دفتر و آثار هر ملل که رسیدم
بهر کتاب شده منکران عشق تو کافر
هوش مصنوعی: وقتی که به هفت دفتر و آثار ملت‌های مختلف نگاه می‌کنم، می‌بینم که در هر کتاب، کسانی که عشق تو را انکار می‌کنند، به نوعی کافر محسوب می‌شوند.
به نرد عشق تو خوش باختیم عقل و دل و دین
که پاک باز نکوتر بود حریف مقامر
هوش مصنوعی: ما در بازی عشق تو باختیم و عقل و دل و دینمان را باختیم، زیرا که در این میدان، باختن به تو بهتر از بردن در دنیا است.
بفکر امر خطریست هر کسی و مرا خود
نکرده جز خطر عشق تو خطور بخاطر
هوش مصنوعی: هر کسی در فکر مسائل و مشکلات جدی زندگی‌اش است، اما تنها چیزی که به ذهن من می‌آید، خطر عشق توست.
نه ماه راست چوسروت چمان قدی متمایل
زسرو کی بدمد گل بدین صفت متواتر
هوش مصنوعی: هیچ ماهی به زیبایی تو نیست و قامت تو مانند درختی که به سمت زمین متمایل شده، دل‌ربا است. آیا گلی به این زیبایی از این صفات خواهد رویید؟
وفور نعمت حسنت ندیده است همانا
که گفت نعمت باغ بهشت آمده وافر
هوش مصنوعی: فراوانی نعمت‌ها زیبایی خاصی دارد و به راستی که گفته شده نعمت‌های بهشتی به وفور موجود است.
من و محبت تو غیر از این بگو عملم کو
اگر چه زاهد شهر است بر عمل متظاهر
هوش مصنوعی: من و محبت تو چه جای دیگری می‌توانم بروم؟ اگرچه کسی در شهر به ظاهرسازی عبادت می‌پردازد، اما من به عمل حقیقی عشق تو توجه دارم.
حساب روز قیامت چو با تو شد سر وکارش
چه غم بفسق گر آشفته تو شد متجاهر
هوش مصنوعی: وقتی که در روز قیامت حساب و کتاب تو به میان بیاید، دیگر نباید نگران گناهانت باشی، حتی اگر کسانی که به آنها آشکارا پرداخته‌ای، دچار پریشانی شوند.
سحر زهاتف غیبی شنیدم این که همیگفت
علیست باطن و ظاهر علیست اول و آخر
هوش مصنوعی: در صبح زود از اسرار غیبی شنیدم که می‌گفتند علی، حقیقتی است که در باطن و ظاهر خود را نشان می‌دهد و او هم اول است و هم آخر.
تو را جواهر منظوم چون نثار علی شد
سزد نثار بیارندت ار ز عقد جواهر
هوش مصنوعی: تو همچون جواهر درخشان و ارزشمندی هستی، شایسته است دیگران برای تو کرامت و احترام قائل شوند، حتی اگر از بین جواهرات فروخته‌شده به تو نثار کنند.