شمارهٔ ۵۵۷
وه که مطرب بود امشب به سر رای دگر
پرده عشق کند ساز و زند جای دگر
در ره کعبه عشق تو بپا نتوان رفت
باید از سر کنم اندر طلبت پای دگر
گر رضای تو بود خوردن خون عشاق
جز رضای تو نداریم تمنای دگر
لاجرم همرهشان وامق و مجنونی هست
گر بیارند زنو لیلی وعذرای دگر
دشت امکان ببر خازن عشقش تنگست
خیمه زن ای دل عاشق تو بصحرای دگر
بتماشای تو آیند عروسان چمن
که گل روی تو را هست تماشای دگر
شادی ار رفت و غم آمد بدر دل چه غمست
که زدل برد غم عشق تو غمهای دگر
نوبت خوشدلی امشب بزن ای مطرب بزم
تا که نوروز کنم عید بفردای دگر
غاصت حق علی میرود آشفته بنار
زانکه جز دوزخ او را نبود جای دگر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وه که مطرب بود امشب به سر رای دگر
پرده عشق کند ساز و زند جای دگر
هوش مصنوعی: امشب موسیقیدان با طرز دیگری نغمه میزند و عشق را به شیوهای تازه به تصویر میکشد و مکان دیگری را برای نواختن انتخاب کرده است.
در ره کعبه عشق تو بپا نتوان رفت
باید از سر کنم اندر طلبت پای دگر
هوش مصنوعی: برای رسیدن به کعبه عشق تو نمیتوان با آسانی پیش رفت. باید تمام وجودم را آماده کنم و بهدنبال تو بروم، زیرا نمیتوانم با پای دیگر از سر عشق تو بگذرم.
گر رضای تو بود خوردن خون عشاق
جز رضای تو نداریم تمنای دگر
هوش مصنوعی: اگر خوشنودی تو در خوردن خون عاشقان باشد، جز رضایت تو آرزوی دیگری نداریم.
لاجرم همرهشان وامق و مجنونی هست
گر بیارند زنو لیلی وعذرای دگر
هوش مصنوعی: بدون شک، همواره عاشقانی وجود دارند که شبیه وامق و مجنون هستند، اگر به آنان لیلی و عزیز دیگری را معرفی کنند.
دشت امکان ببر خازن عشقش تنگست
خیمه زن ای دل عاشق تو بصحرای دگر
هوش مصنوعی: عشق واقعی و حقیقی به ما یادآوری میکند که گاهی اوقات باید از محیط و شرایطی که در آن هستیم، فاصله بگیریم و به سمت جاهای جدید و ناشناخته برویم. دل عاشق باید به دنبال تجربههای جدید در دنیایی گستردهتر باشد.
بتماشای تو آیند عروسان چمن
که گل روی تو را هست تماشای دگر
هوش مصنوعی: عروسان گلزار به تماشای تو میآیند، زیرا زیبایی چهرهات را نگاه میکنند و هیچ زیبایی دیگری برایشان اهمیت ندارد.
شادی ار رفت و غم آمد بدر دل چه غمست
که زدل برد غم عشق تو غمهای دگر
هوش مصنوعی: اگر شادی رفته و غم به دل آمده، چه جای نگرانی است وقتی که غم عشق تو، تمام غمهای دیگر را از دل دور کرده است.
نوبت خوشدلی امشب بزن ای مطرب بزم
تا که نوروز کنم عید بفردای دگر
هوش مصنوعی: امشب وقت خوشحالی و شادی فرا رسیده است، پس ای نوازنده، بیفزا بزم و شادی کن تا من بتوانم نوروز را جشن بگیرم و به فردا برسم.
غاصت حق علی میرود آشفته بنار
زانکه جز دوزخ او را نبود جای دگر
هوش مصنوعی: علی که حق خود را ضایع دیده، در حالی که در عذاب و پریشانی است، به سمت آتش دوزخ میرود؛ زیرا برای او جایی دیگری وجود ندارد.