شمارهٔ ۵۵۳
نه گلشن است از شرر برق در خطر
ای باغ حسن زآه من خسته الحذر
اندیشه کن که تازه بهارت خزان شود
آهم زدل برآید اگر در دم سحر
چون چشم عاشقان نبود ابر سیل خیز
چون آه خستگان نبود برق را شرر
تو صد پدر مجاور بیت الحزن کنی
یعقوبی ارچه کور شد از فرقت پسر
از وی وفا چگونه زلیخا طمع کند
یوسف که این ستم به پسندید بر پدر
دلرا اگر که با شب یلداست الفتی
دارد بکف نمونه آن زلف مختصر
صیاد را به صید وحوش است رغبتی
آشفته رام او شدی افتادی از نظر
در پرده بود نور خدا کز رخ علی
ناگاه شد در آینه قلب جلوه گر
خسران کند کسی که دهد کوی تو بخلد
یوسف بزر فروخته آری کند ضرر
من پرت از آن کمر زمیان تو در گمان
تا دست مدعی بودت در میان کمر
مجنون صفت زخیمه لیلی فتاده دور
در دشت عشق تا دل شیداست در بدر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه گلشن است از شرر برق در خطر
ای باغ حسن زآه من خسته الحذر
هوش مصنوعی: باغ زیبایی تو از شعلههای آتش در خطر است، ای باغ گل و زیبایی، به خاطر آههای من که تو را به احتیاط وادار کردهاند.
اندیشه کن که تازه بهارت خزان شود
آهم زدل برآید اگر در دم سحر
هوش مصنوعی: توجه کن که وقتی بهار تازهات به پاییز تبدیل شود، اگر در دل شب هنگام سحر آهی از دل برآید.
چون چشم عاشقان نبود ابر سیل خیز
چون آه خستگان نبود برق را شرر
هوش مصنوعی: وقتی که چشم عشاق دلی پر آب و اشک دارد، بارانی پرخروش نخواهد بارید. همچنین، اگر غم و اندوه خستگان در دل نباشد، آتش و شدت برق را نیز نخواهیم دید.
تو صد پدر مجاور بیت الحزن کنی
یعقوبی ارچه کور شد از فرقت پسر
هوش مصنوعی: تو با درد و اندوه خود همچون یعقوب که در فراق پسرش نابینا شد، به صد پدر میماندی و به سوی مکانی که پر از غم و اندوه است، میروی.
از وی وفا چگونه زلیخا طمع کند
یوسف که این ستم به پسندید بر پدر
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است زلیخا از یوسف وفا و صداقت بخواهد، در حالی که او این ظلم را به پدرش روا داشته است؟
دلرا اگر که با شب یلداست الفتی
دارد بکف نمونه آن زلف مختصر
هوش مصنوعی: اگر دل با شب یلدا همنوا باشد، نمونهای از آن را میتوان در زلفی کوتاه یافت.
صیاد را به صید وحوش است رغبتی
آشفته رام او شدی افتادی از نظر
هوش مصنوعی: صیاد به شکار وحشها علاقهمند است، اما تو که رام او شدی دیگر از نظرش دور افتادهای.
در پرده بود نور خدا کز رخ علی
ناگاه شد در آینه قلب جلوه گر
هوش مصنوعی: نور خدا در پنهانی در حال بود، اما ناگهان از چهره علی در آینه دل نمایان شد.
خسران کند کسی که دهد کوی تو بخلد
یوسف بزر فروخته آری کند ضرر
هوش مصنوعی: کسی که بخیلانه به تو روی میآورد و در کوی تو نمیماند، در حقیقت ضرر میکند. مانند یوسف که به قیمت بسیار کم فروخته شد و در نهایت به اینجا رسید.
من پرت از آن کمر زمیان تو در گمان
تا دست مدعی بودت در میان کمر
هوش مصنوعی: من از دوری تو غریب و تنها هستم و در خیال خودم به این نتیجه میرسم که آیا واقعاً دست کسی که به تو نزدیک است، مرا در این فاصله و تنهایی رنج میدهد؟
مجنون صفت زخیمه لیلی فتاده دور
در دشت عشق تا دل شیداست در بدر
هوش مصنوعی: مجنون که به خاطر عشق لیلی گرفتار شده، در دشت عشق سرگردان است و دلش پر از شور و شوق است.