گنجور

شمارهٔ ۵۵۲

پیمان بغیر بسته و عهدم شکست یار
دست کسان بجای دل ما بدست یار
بس اعتبارم اینکه سگ خویش خواند دوست
فخر من این بس است که با من نشست یار
چندانکه دام باز نهادم ببحر عشق
ماهی صفت زشست حریفان بجست یار
مستی گرت هوای کباب و شراب هست
خونین سرشک و پاره دل هر دو هست یار
ایدل عبث شدی تو بنخجیرگاه دوست
از ضعف از شکار تو طرفی نه بست یار
پیمان شکستنم نکشد این کشد که باز
عهدی که برشکست باغیار بست یار
دل کشتی محبت و عشق است نوح او
آشفته تا چه رفت که کشتی شکست یار
ما میکشان میکده عشق حیدریم
ما را خراب کرده زروز الست یار
مرهم نهاد زان لب نوشین بزخم غیر
از آن میانه خاطر ما را بخست یار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیمان بغیر بسته و عهدم شکست یار
دست کسان بجای دل ما بدست یار
هوش مصنوعی: دلتنگی و بی‌وفایی یار را می‌رساند که بدون پیمان و عهد، او دل ما را به دست دیگران سپرده است. در واقع، یار به جای آنکه دل ما را نگه دارد، آن را به دستان دیگران داده است.
بس اعتبارم اینکه سگ خویش خواند دوست
فخر من این بس است که با من نشست یار
هوش مصنوعی: این مسأله برای من کافی است که دوستم مرا مانند سگ خود خطاب می‌کند، و همین‌طور برای من افتخار بزرگی است که یاری که با من نشسته، در کنار من است.
چندانکه دام باز نهادم ببحر عشق
ماهی صفت زشست حریفان بجست یار
هوش مصنوعی: هرچقدر در دریای عشق و محبت تلاشم را بیشتر کردم، مانند ماهیانی که از چنگ حریفان فرار می‌کنند، یار و محبوبم را پیدا نکردم.
مستی گرت هوای کباب و شراب هست
خونین سرشک و پاره دل هر دو هست یار
هوش مصنوعی: اگر در دل تو شوق کباب و شراب باشد، هر دو اشک خونین و دل پاره همسایه‌ات هستند.
ایدل عبث شدی تو بنخجیرگاه دوست
از ضعف از شکار تو طرفی نه بست یار
هوش مصنوعی: ایدل، تو به خاطر ناتوانی‌ات در جلب توجه دوست، افتاده و بی‌فایده شده‌ای. شکار تو هیچ فایده‌ای برای یار نداشته است.
پیمان شکستنم نکشد این کشد که باز
عهدی که برشکست باغیار بست یار
هوش مصنوعی: عهد و پیمانی که من شکستم، مرا نخواهد کشت؛ بلکه این درد، از آنجایی ناشی می‌شود که دوباره با دشمنی که قبلاً با او پیمان بسته بودم، عهدی قرار می‌دهم.
دل کشتی محبت و عشق است نوح او
آشفته تا چه رفت که کشتی شکست یار
هوش مصنوعی: دل همچون کشتی‌ای است که در دریای محبت و عشق در حال حرکت است. اما مانند نوح که در طوفان آشفته شد، دل نیز در تلاطم احساسات و مشکلات می‌لرزد. این تلاطم و ناآرامی به خاطر این است که عشق ممکن است شکست بخورد و یار از دست برود.
ما میکشان میکده عشق حیدریم
ما را خراب کرده زروز الست یار
هوش مصنوعی: ما اهل میکده عشق حیدری هستیم و از روزی که به یاد همسرمان افتادیم، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌ایم.
مرهم نهاد زان لب نوشین بزخم غیر
از آن میانه خاطر ما را بخست یار
هوش مصنوعی: دوست ما با لب شیرینش بر زخم‌های ما مرهم گذاشت، اما غیر از این، در دل ما جاودانه‌ای از محبت و عشق دارد.