شمارهٔ ۵۴۱
دارم بسر زباده دوشین بسی خمار
ساقی بجان پیر خرابات می بیار
عاشق بگو وضو نکند جز بخون دل
خواهد اگر بکعبه ی یارش دهند بار
دارید گلرخان خبر از خار خار دل
رحمی زپای او بدر آرید نوک خار
مجذوب عشق او نشکیبد زسلسله
اشتر چو مست شد نشود رام از مهار
یک خنده بیشتر نکند گل ببوستان
بلبل اگر که ناله کند در چمن هزار
باز آ که تاخودی بگذارند خاکیان
تو صرصری و عاشق جان سوخته غبار
تو صبح صادق و من جان سوخته چو شمع
تا جان دهم بمقدم تو یک نفس برآر
لازم بود رقیب در آن کو که گفته اند
خار است پاسبان گل و گنج راست مار
جولانگهی است عشق که از حمله ی برزم
رستم شکار میکند آن طفل نی سوار
مطرب اگر بپرده عشق این نوا زند
در رقص آورد زطرب مرده رمزار
زهاد اگر زحلقه میخوارگان رمند
آری زنوریان بگریزند اهل نار
گر چاریایند گروهی زمسلمین
بر چار یار ما بفزودیم چارچار
آشفته مست عشق علی گشت و آل او
ساقی گرش شراب نیاورد گو میار
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دارم بسر زباده دوشین بسی خمار
ساقی بجان پیر خرابات می بیار
هوش مصنوعی: من به خاطر شراب نوشیدن دیروز، بسیار مست و خمارم؛ ای ساقی، پیر ا-خرابات را بیاور تا حال و هوای مرا بهتر کند.
عاشق بگو وضو نکند جز بخون دل
خواهد اگر بکعبه ی یارش دهند بار
هوش مصنوعی: عاشق میگوید که برای وصل شدن به معشوق، نیازی به وضو ندارد؛ بلکه اگر بخواهند او را به کعبهاش برسانند، باید دلش را تقدیم کند.
دارید گلرخان خبر از خار خار دل
رحمی زپای او بدر آرید نوک خار
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلفریب او را فراموش نکنید، زیرا او با وجود تمام زخمهایی که به دل است، هنوز هم میتواند دلرحمی و محبت را از خود بروز دهد. به یاد داشته باشید که او در آستانه پرورش احساسات عمیقتری قرار دارد.
مجذوب عشق او نشکیبد زسلسله
اشتر چو مست شد نشود رام از مهار
هوش مصنوعی: اصلاً نمیتوان از محبت و جذبه عشق او دست برداشت و از آن جدا شد؛ مانند اینکه اگر کسی به میخورد و مست میشود، نمیتواند تحت کنترل و تسلط باشد.
یک خنده بیشتر نکند گل ببوستان
بلبل اگر که ناله کند در چمن هزار
هوش مصنوعی: اگر بلبل در باغ شکوفهها ناله کند، نه تنها هیچ خندهای از گل حاصل نمیشود، بلکه این ناله به اندازهای زیاد است که صدای آن در همه جا پیچیده میشود.
باز آ که تاخودی بگذارند خاکیان
تو صرصری و عاشق جان سوخته غبار
هوش مصنوعی: بیار تا دوباره برگردی و بگذاری که انسانها بر سر شوق و دلسوختهات غبار بپاشند.
تو صبح صادق و من جان سوخته چو شمع
تا جان دهم بمقدم تو یک نفس برآر
هوش مصنوعی: تو مانند صبح روشنی و من همچون شمعی هستم که در حال سوختن است. میخواهم برای دیدن تو و استقبال از وجودت، جانم را به یک نفس فدای تو کنم.
لازم بود رقیب در آن کو که گفته اند
خار است پاسبان گل و گنج راست مار
هوش مصنوعی: برای آنکه در جایی که گفتهاند دشواریها و رنجها وجود دارد، رقیب و رقیبی باشد، باید نگهبانی بر گل و زیبایی و گنجینههای راستین وجود داشته باشد.
جولانگهی است عشق که از حمله ی برزم
رستم شکار میکند آن طفل نی سوار
هوش مصنوعی: عشق مانند محلی است که وقتی رستم به میدان میآید، شکار میکند و آن کودک را که سوار بر نی است، میگیرد.
مطرب اگر بپرده عشق این نوا زند
در رقص آورد زطرب مرده رمزار
هوش مصنوعی: اگر نوازنده از عشق نوا سر دهد، میتواند حتی مردهها را به رقص و جنب و جوش وادار کند.
زهاد اگر زحلقه میخوارگان رمند
آری زنوریان بگریزند اهل نار
هوش مصنوعی: اگر زاهدان از حلقه میخواران فرار کنند، اهل آتش هم از زنبوران خواهند گریخت.
گر چاریایند گروهی زمسلمین
بر چار یار ما بفزودیم چارچار
هوش مصنوعی: اگر گروهی از مسلمانان بر مشکلات و مصایب فائق آیند، ما نیز بر چهار یار خود میافزائیم و به آنها کمک میکنیم.
آشفته مست عشق علی گشت و آل او
ساقی گرش شراب نیاورد گو میار
هوش مصنوعی: عاشق و دیوانهی محبت علی و خانوادهاش شد و اگر ساقی شراب نیاورد، دیگر شراب نیاورید.