گنجور

شمارهٔ ۵۳۷

به خود پیرایه چون آن سرو سیم‌اندام می‌بندد
به سوری سنبل و بر ماه مشک خام می‌بندد
بنامیزد از این مشاطه نازم باغبانی را
که بر مه غالیه سایه به گل بادام می‌بندد
نماید در دل شب صبح صادق را زهر جانب
به روی روز روشن بامدادان شام می‌بندد
لب تو باده خلر دو چشمت ماه را ساغر
که بر می نشئه یا خود باده را بر جام می‌بندد
حذر زآن غمزه کافر فغان زآن چشم افسونگر
که بیخ کفر می‌سوزد در اسلام می‌بندد
بنازم آهوی مردم شکار چشم مستت را
که خلقی را به مویی می‌کشد در دام می‌بندد
بتی دارم که دارد کعبه و بتخانه را توام
ره کعبه زده در بر رخ اصنام می‌بندد
کمیت فکر آشفته ز تک افتاده در وصفش
که از رفعت گذر بر طارم اوهام می‌بندد
علی آن پرده‌دار سر که دست حق بود دستش
که هم آغاز بگشوده است و هم انجام می‌بندد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خود پیرایه چون آن سرو سیم‌اندام می‌بندد
به سوری سنبل و بر ماه مشک خام می‌بندد
هوش مصنوعی: چشم‌ و دل آدمی مانند درختانی زیبا است که زیبایی‌های خود را با گل‌های خوش‌رنگ و خوش‌بو زینت می‌دهد. انسان نیز باید خود را با صفات نیکو و زیبا تزیین کند، همان‌طور که یک سرو خوش‌اندام با گل و عطر آن را زیباتر می‌کند.
بنامیزد از این مشاطه نازم باغبانی را
که بر مه غالیه سایه به گل بادام می‌بندد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و ظرافتی که این آرایشگر به باغبان می‌دهد، او را ستایش می‌کنم؛ باغبانی که با ظرافتی خاص، سایه‌ای بر گل‌های بادام می‌افکند.
نماید در دل شب صبح صادق را زهر جانب
به روی روز روشن بامدادان شام می‌بندد
هوش مصنوعی: در دل شب، صبح روشن را از هر جهت نشان می‌دهد و روز را با روشنی‌اش در آغاز بامداد می‌بندد.
لب تو باده خلر دو چشمت ماه را ساغر
که بر می نشئه یا خود باده را بر جام می‌بندد
هوش مصنوعی: لب تو مانند شرابی است که دو چشمت همچون ماه، آن را در جام قرار داده‌اند. آیا این شراب به خاطر خود باده است یا اینکه باده خود را در جامی که تو ساخته‌ای می‌ریزد؟
حذر زآن غمزه کافر فغان زآن چشم افسونگر
که بیخ کفر می‌سوزد در اسلام می‌بندد
هوش مصنوعی: از نگاه آن چشم فریبنده که می‌تواند ایمان را تحت تاثیر قرار دهد، باید دوری کرد. آن غمزه می‌تواند انسان را به کفر وادار کند و در دل افرادی که به اسلام پایبندند، آتش بزند.
بنازم آهوی مردم شکار چشم مستت را
که خلقی را به مویی می‌کشد در دام می‌بندد
هوش مصنوعی: به رفتار زیبای تو که همچون آهو می‌درخشد، افتخار می‌کنم. زیبایی چشمان معصوم تو می‌تواند بسیاری از انسان‌ها را به خود جلب کند و درگیر خود کند.
بتی دارم که دارد کعبه و بتخانه را توام
ره کعبه زده در بر رخ اصنام می‌بندد
هوش مصنوعی: من بتی دارم که همزمان کعبه و بتخانه را در یک مکان دارد و در آغوش خود، ره کعبه را به دستان بت‌ها می‌بندد.
کمیت فکر آشفته ز تک افتاده در وصفش
که از رفعت گذر بر طارم اوهام می‌بندد
هوش مصنوعی: فکر بی‌نظم و ناپايدار، به تنهایی نمی‌تواند به خوبی توصیف شود؛ به‌گونه‌ای که از ارتفاعات خیال فراتر می‌رود و محدودیت‌های ذهنی را پشت سر می‌گذارد.
علی آن پرده‌دار سر که دست حق بود دستش
که هم آغاز بگشوده است و هم انجام می‌بندد
هوش مصنوعی: علی، نگهبان رازهای عمیق الهی است. او که با اراده‌ی خداوند آغاز و پایان همه چیز را در دست دارد و می‌تواند مسیر هر چیزی را رقم بزند.